حیف، دیر خبردار شدیم از برنامهی تورهای گردشگری تهران قدیم که انگاری از دوم فروردین شروع شد و تا امروز هم ادامه داشت. چهارتا مسیر معرفی شده بود از ایستگاههای مختلف؛ ایستگاه امام خمینی، کاخ و موزهی سعدآباد، ایستگاه میدان بهارستان.
حالا من نمیدانم چهطوری میشود آدم در چهار ساعت (از ساعت ده و نیم تا دو بعدازظهر) علاوهبر سردرباغ ملّی از موزههای پست، ایران باستان و آبگینه با کلیسای مریم مقدس، مدرسهی فیروز بهرام، آتشگاه آدریان، میدان شاپور با میدان ارگ و کاخ گلستان بازدید کند و به زیارت امامزاده سیدنصرالدین هم برود. ما که فقط برای تماشای سردرباغ ملّی با میدان مشق چهار ساعت وقت گذاشتیم. دیروز هم سفر درونشهریمان را از ساعت یازده شروع کردیم و تا بعدازظهر غیر از پارکشهر، موزهی هلالاحمر را دیدیم و بعد هم رفتیم کافه نادری؛ من و اتل متل.
موزهی هلال احمر یک ساختمانِ قدیمی بود با نمای بیریخت و دیوارهای نمدار و گچهای ریخته که در آنجا به بدترین شکل ممکن! آثار حجمی و نقاشیهای استاد علیاکبر صنعتی را به نمایش گذاشته بودند. هم مجسمههای عظیمالجثهی شخصیتهای مشهور مثل گاندی و مسیح و دهخدا و … دیدنی بود هم مردم عادی مثل کارگرها و بچّههای یتیم و زنهای فقیر و …. علاوهبراین، دو فضای سهبعدی هم درست کرده بودند با آینه به اسم بهشت و جهنم؛ جهنم پر از سرهای بریده بود با مار و …. در بهشت هم هیچ خبری نبود مگر یک عالمه میوههای رنگی.
والله، من بلد نیستم دربارهی زیباییِ بهاریِ پارک شهر برایتان بگویم، حتّی با عکس. از من به شما نصیحت، تا این لالههای رنگینِ نازنین زندهاند یکسری به پارکشهر بزنید. در عکس هم سربازِ خستهی واماندهی خوابآلودی را میبینید که نزدیک به یک ساعت سوژهاش کرده بودیم برای عکاسی.
من روحاً علاقهای ندارم به کافهنشینی و برای رفتن به کافه نادری انگیزهای نداشتم مگر دیدار از مکانی که قبلتر پاتوق صادق هدایت و فروغ و سیمین دانشور و …. بود. در این حد، کنجکاوریام ارضاء شد، ولی آن فضا و ادا را دوست نداشتم مگر باغچهای که پشت کافه بود؛ باغچهی شلختهی درب و داغونی که جان میداد برای خیالاتِ مرموزِ جنایی.
+ از لحاظ مملکته داریم؟
مجتبي در 10/03/31 گفت:
من کافه گودو رو خیلی دوست میدارم، یعنی الان هم که دارم اینو میگم دلم براش تنگ شده… امروز میرم، مرسی!
چهار ستاره مانده به صبح در 10/04/01 گفت:
خواهش میکنم 🙂 خوش بگذره بهتون
محمّد در 10/04/01 گفت:
چه تهران گردی خوبی! و البته چه عکسای قشنگی گرفتین…
یه سری عکس هم دوستم از همون باغچه یادمه گرفته بود یک سال و نیم دو سال پیش، خیلی خوب بود…
چهار ستاره مانده به صبح در 10/04/01 گفت:
🙂 جای شما بسی خالی بود. ایشالا قسمت بشود در جوار شما عکاسی کنیم و بگردیم تهرون رو
اتل در 10/04/04 گفت:
کاش میشد بوی فضا رو هم شر کرد
چهار ستاره مانده به صبح در 10/04/27 گفت:
کاش 🙂