چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

این نظر من بود و عصر، مراسم اختتامیه جشنواره پویانمایی باتأخیر  برگزار شد و مجری خوبی هم نداشت. توی دوره‌های خیلی قبل‌تر که حضور نداشتم، امّا دارم با دو سال قبل مقایسه می‌کنم همه‌چی رو، که اکبر عالمی مجری‌/مترجم بود و خیلی از جذابیت برنامه مدیون او بود.

اعلام جوایز با برنده‌های مسابقه‌ی ایران شروع شد، از دیپلم افتخار و یک سکه تا تندیس طلایی جشنواره و پنج سکه. یکی برای صداگذاری و موسیقی برنده شد، دومی برای فضاسازی و بعدی به‌خاطر کارگردانی و آخری برای دوبله و بداهه‌گویی. محبوس در زمان (نغمه فرزانه) و کیمیاگر (مهدی خرمیان) و نوازنده (کیانوش عابدی) هم به ترتیب فیلم‌های سوم تا اول بودند. من فقط «نوازنده» رو دیده بودم و توی دلایل هیأت داوران اشاره شده بود به فضاسازی چشم‌نواز فیلم که اتفاقاً به‌نظرمن یکی از مشکلات فیلم بود و ترجیح می‌دادم اون کاراکترهای خوش‌ریخت رو توی یه فضای بهتر ببینم.
یه‌سری فیلم هم معرفی شدند به‌عنوان بهترین فیلم که به اون‌ها هم تندیس طلایی دادند با چهار سکه، مثل الاکلنگ (مهبد مختاری، هادی طبسی) به‌عنوان بهترین فیلم با موضوع کودک و نوجوان، جایزه‌ی بهترین اثر تلویزیونی به‌خاطر مجموعه آثار رو هم دادند به علی درخشی. علی درخشی چندتا فیلم داشت توی جشنواره؛ «آفتاب‌پرست، زبان سرخ و سر رنگی»، «پالاگالوس، جزیره‌ای در حال انقراض» و …؟ فکر کنم یه فیلم دیگه هم بود که الان یادم نمی‌آد. فیلم اول، یعنی آفتاب‌پرستِ فلان و بهمان را من دیدم و خُب، این‌قدر براتون بگم که جمعیت توی سالن منفجر شده بودند از خنده.
جایزه‌ی بهترین اثر تبلیغی رو هم دادن به «امیرمحمد دهستانی» برای تیزر نیسان قشقایی و توی بخش بهترین فیلم تجربی هیشکی برنده نشد، منتها از مجموعه آثار شرکت هورخش تقدیر شد که مسئولش یه پسر خیلی جوووووون بود به اسم «اشکان رهگذر» و فکر کنم همه‌ خیلی حال کرده بودند از این‌که او جایزه می‌گرفت و جالب این‌که بعد از مراسم، وقتی جلوی دوربین تلویزیون وایساده بود برای مصاحبه، یارو ازش پرسید نظرش درباره‌ی جشنواره‌ی امسال نسبت به سال‌های قبل چیه؟ شنیدم که رهگذر گفت: خیلی بدتر شده و اولین دلیلش چی بود؟ این‌که مکان برگزاری جشنواره از کانون پرورش فکری پخش شده بین سینماهای فلسطین و سپیده و موزه هنرهای معاصر.
توی مراسم یادی هم شد از زنده‌یاد منوچهر احترامی که تندیس طلایی بهترین فیلم‌نامه رو به‌خاطر یک اثر سنتی ایرانی و صمیمی تقدیم کردن به فیلم‌نامه‌ی «کدو قلقله‌زن» و احمد عربانی، کارگردان فیلم به نمایندگی از خانواده‌ی احترامی جایزه رو تحویل گرفت.
چند نفری هم بودند که به‌خاطر بهترین پویانمایی، بهترین فضاسازی و بهترین موسیقی و صداگذاری تندیس طلایی گرفتند و فاکتور می‌گیرم ازشون تا برسم به جایزه‌ی ویژه‌ی جشنواره که تقدیم شد به عبدالله علیمراد به‌خاطر یک فیلم کامل و بدون نقص با بهره‌گیری از یک عمر تجربه؛ یعنی برای فیلم «کشاورز و ربات» و نمی‌دونین چه حالی داشتم من. یه‌جوری خوش‌حال بودم که انگار فیلم من بود. ماجرای فیلم درباره‌ی یه رباتی هست که سفینه‌اش توی راه خراب می‌شد و فرود می‌آد توی مزرعه‌ی هندوانه‌ی یه بنده خدای کشاورزی که با خرش زندگی می‌کنه توی یه ده خلوت. ربات و کشاورز کم‌کم با هم دوست می‌شن و کشاورزی سنتی اون آقا هم به‌مرور مدرن می‌شه و صنعتی. کاراکترهای علیمراد خیلی خوب ساخته شده بودن و برعکس فیلم‌های ایرانی، «کشاورز و ربات» ریتم مناسبی داشت.
«قلب سیمرغ» هم بی‌نصیب نموند و «وحید نصیریان» هم به‌خاطر جسارت در تولید فیلم بلند سینمایی و استفاده مدرن از ادبیات کهن برنده‌ی جایزه‌ی ویژه شد.

توی بخش بین‌الملل از فیلم‌های کلمه‌بر (فرانسه)، افنجار بزرگ، غرش بزرگ (ایتالیا)، الاکلنگ (ایران) تقدیر شد و مرد عصبانی (نروژ)، درخت اسرارآمیز کودکی من (روسیه) و ماداگاسکار، یادداشت‌های روزانه‌ی سفر () فیلم‌های اول تا سوم معرفی شدند.

این رو هم بگم که یه‌سری مدیران کانون با داوران خارجی برای اهدای جایزه روی سِن اومده بودند و قبلش خانم بولبولیا (داور آفریقایی) بیانیه هیأت داوران رو خوند و خیلی تشکر کرد از همه و خیلی بیش‌تر از آقای دبیر جشنواره و یه دونه از شیپورهای زرد جام‌جهانی (اسمش چی بود؟) رو هم برای تشکر به آقای دبیرجشنواره هدیه کرد.
«نهان و آشکار»، «ویلیام»، «آفتاب‌پرست، زبان سرخ و سر رنگی»، «غریزه حیوانی»، «زیرشیروانی: امروز تولد کیه؟» هم به‌عنوان بهترین فیلم انتخاب شدند.
فیلم «من دو نفر بودم» از ایران هم به‌خاطر شخصیت‌پردازی و تصویرپردازی شاعرانه‌ی بصری برنده‌ی جایزه‌ی ویژه شد. «شیوا صادق اسدی» کارگردان این فیلم یه دختر بیست و چند ساله بود که وقتی رفت روی سِن و جایزه‌اش رو گرفت دیگه حواسش به روسری نبود و خب، روسری عقب رفت و عقب رفت و عقب رفت. بعد، آقای مدیرعامل کانون خیلی جدی و با اخم یه چی گفت توی گوش آقای دبیرجشنواره و من حدس می‌زنم گفته باشه جلوی در جایزه‌ی دختره رو ازش بگیرن.
توی بخش دانشجویی هم فیلم‌های «پهلون اکبر»، «پشت‌بوم»، «سوسک کوچک»، «نیم‌پرده» و «آخرین قاب عکس» برنده شدند.
فیلم‌های «ستاره کوپرنیک» و «ماشا و خرس» هم برنده‌ی جایزه‌ی سیفژ شدند. آقای مدیرعامل سابق کانون که حالا دبیرکل اجلاس جهانی سیفژ است برای اهدای جایزه با خانم بولبولیا (داور آفریقایی) روی سِن اومدند و توی سالن هم نشسته بودند جفتِ آقای مدیرعامل فعلی و خیلی هم خوش و بش می‌کردند با هم‌دیگه و حتّی وقتی چینی‌فروشان خواست یه لیوان آب بخوره، رضایی پیش‌دستی کرد و براش آب ریخت توی لیوان و داد دست چینی‌فروشان. این‌قدر مهربون. حرف خاله‌زنگی زدم، یادم رفت بابت برنده شدن «ماشا و خرس» ابراز ذوق کنم. ماجرای این فیلم درباره‌ی یه دختر کوچولوی خوش‌مزه‌ی صورتی بود به اسم ماشا و دوست گنده‌اش، آقا خرسه. خرس سعی می‌کنه تا به ماشا یاد بره ردپاهای روی برف برای چه حیوون‌هایی هستش و این موضوع، ماجراهای بامزه‌ای رو باعث می‌شه.
یه جایزه‌ی دیگه هم بود، جام سفالین آسیفا که اون رو هم دادند به اشکان رهگذر و دوباره ملّت خودشون رو خفه کردند با تشویق‌های مکرر.

دیدگاه خود را ارسال کنید