Misery ،The Mist ،The Green Mile ،The Shawshank Redemption ،The Shining ،۱۴۰۸
از فیلمهای نامبُرده فقط «دالان سبز» را دیدهام و تا هماین هفتهی قبل هیچ نمیدانستم فیلمنامهاش را براساس داستانی از استفان کینگ (Stephen Edwin King) نوشتهاند. حالا نه اینکه فکر کنید من میدانستم کینگ کیست؟ نه. تازه دانستهام و نه فقط «دالان سبز»، بلکه باقی این فیلمها نیز اقتباسی است از آثار آقای کینگ.
این نویسندهی آمریکایی متولد بیست و یکم سپتامبر ۱۹۴۷ میلادی است و ملقب به سلطان وحشت. چرا؟ بسکه داستانهای تخیّلی و فانتزی نوشته است با چاشنی ترس و دلهره.
قبل از اینکه دربارهی کتابهای آقای کینگ حرف بزنم، توجّه شما را جلب میکنم به زندگی خانوادگی او؛ مثلن اینکه وقتی کینگِ کوچک فقط دو سالش بوده پدرش خانواده را به بهانهی خریدن یک پاکت سیگار ترک میکند و برنمیگردد! یا اینکه کینگ ازدواج کرده است و سه بچّه دارد و همسرش را دوست دارد. اسمِ زنِ کینگ «تابیتا اسپروس» است که انگار بیشتر او را با نام تابیتا کینگ (Tabitha King) میشناسند. تابیتا و استفان نزدیک به سیوپنج سال است که دارند با همدیگر زندگی میکنند و ظاهرن، در شادی و خوشبختی. آقای کینگ مُدام خودش را مُچْکرِ تابیتا میداند. برای اینکه زنش نقش مهمی در نویسندگی او دارد. چهطور؟ داستان برمیگردد به سال ۱۹۷۳، وقتیکه آقای کینگ اولین رمان خودش را نوشت ولی از سر عصبانیت آن را دور انداخت. از اینجا بود که نقش تابیتا خانوم شروع شد. او رمانِ کینگ را از سطل آشغال درآورد. کتابی که بعدن با نام «کری» چاپ شد و اولین رُمان پُرفروش کینگ بود. برای هماین است که آقای کینگ هی سفارش میکند نویسندهها باید همسری فهمیده داشته باشند. البته، تابیتا خانوم هم اهل شعر و داستان هستند و مینویسند و کتاب چاپ کردهاند.
از مسائل خانوادگی بگذریم و برسیم به نویسندگیِ آقای کینگ. تاکنون، بیشتر از ۳۵۰ میلیون نسخه از کتابهای او به فروش رفته و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بسیاری با اقتباس از آثار او ساخته شده است. (آره. این تکراری بود. قبلن این را گفتم.) آقای کینگ یکی ثروتمندترین رُماننویسان جهان است که نشریه فوربز درآمد سالیانه او را نزدیک به ۵۰ میلیون دلار اعلام کرده است. اینجا هم خانهی آقای کینگ و تابیتا خانوم است. خانه؟ خانه خیلی کلمهی کوچکیست، میدانم.
آقای کینگ رابطهی خوبی با فرهیختگان ادبی و دانشگاهی ندارد. چرا؟ برای اینکه فرهیختگانِ خارجی به کینگ همآنطور نگاه میکنند که ما در داخل به ر.اعتمادی و حسن کریمپور، فهیمه رحیمی با نسرین ثامنی و باقی دوستانِ عامهپسندنویس نگاه میکنیم. البته، چندین سال قبل (۲۰۰۳) یک مدال افتخاری از طرف بنیاد ملی کتاب به آقای کینگ اهدا شد تا از خدمات ارزندهی او به ادبیات آمریکا تقدیر و تشکّر شود. گویا این مدال یکی از افتخارات شکوهمندی است که میتواند نصیب یک نویسندهی آمریکایی شود. خلاصه، آقای کینگ را دعوت کردند تا بهش جایزه بدهند و حلواحلوا کنند، امّا وقتیکه او رفت پشت تریبون تا سخنرانی کند همه را سکّهی یک پول کرد. آقای کینگ دستگاه و تشکیلات ادبی آمریکا را به عوامفریبی محکوم کرد و گفت: «نمیتوانید برای خودتان با آسایش خاطر لم دهید و نفسی از سر رضایت بکشید و بگویید: «این مدال ادبیات عامهپسند را توجیه خواهد کرد و از بار انتقادات وارده به آن خواهد کاست.» در ۲۰ و یا شاید ۳۰ سال آینده این جایزه مسلمن به نویسندهای اهدا میشود که کتابهایش آنقدری بفروشند که به فهرست آثار پرفروش راه یابند. دادن اینگونه جوایز هیچچیزی را جبران نمیکند و من اصلن برای کسانی که افتخارشان به این است که کتابی از جان گریشام، تام کلانسی، مری هیگینز کلارک یا هر نویسنده عامهپسند و محبوبی را نخواندهاند احترامی قائل نیستم. واقعن این افراد چه فکر میکنند؟ به ما برای دور ماندن از فرهنگمان امتیازات آکادمیک نمیدهند.»
خُب، چی بگم من؟ الان فقط دارم به اندازهی ثروت و میزان درآمد با آن خانهی خوشرنگِ زیادی قشنگِ آقای کینگ فکر میکنم. تازه، این همه سال با یک زن زندگی کرده و خیلی هم خوشبخت بوده و … آدم است دیگر. دلش میخواهد.
امّا، آقای کینگ چهطوری آقای کینگ شد؟ خودش میگوید برای اینکه یکنفر نویسندهی خوبی بشود باید چهار تا شش ساعت در روز بخواند و بنویسد. آقای کینگ معتقد است اگر کسی چنین فرصتی ندارد، نمیشود قبول کرد که نویسندهی خوبی بشود. او دربارهی خودش میگوید هیچ کار دیگری غیر از نوشتن از من ساخته نیست. من داستان مینویسم و عاشق نویسندگیام. بنابراین چرا این کار را نکنم؟ من نمیتوانم کاری را انجام بدهم که ازم ساخته نیست.
برای کسب اطلاعات بیشتر دربارهی زندگی و کتابها و غیرهی آقای کینگ میتوانید به وبسایت او مراجعه کنید.
در خاتمه عرض کنم که، چند روز قبل «فهرست آثاری است که باید در نوجوانی خوانده شوند هرچند مناسب این سن نباشند» منتشر شد و کتاب دوّم از این فهرست اثری بود از استفان کینگ با عنوان «جایگاه». من که گشتم، ولی ترجمهی فارسی این کتاب نبود. توی سایت کتابخانه ملّی چهار کتاب پیدا کردم از آقای کینگ؛ درخشش (مترجم غلامحسین اعرابی. تهران: پلیکان، ۱۳۹۰)، سیلمزلات (غلامحسین اعرابی. تهران: پلیکان، ۱۳۹۰)، عبور از مرز جهنم (مترجم کیومرثدانشور تهران: کوشش، [۱۳۷۷؟])، مردی با کت و شلوار مشکی (مترجمها حبیب گوهریراد، بهاره پاریاب. تهران: رادمهر: نکوراد: توسن دانش: ارتباط نوین، ۱۳۸۹). نمیدانم آیا آن دوتا کتابِ نودی چاپ شدهاند یا نه؟ و نمیدانم آیا غیر از این چهارتا، کتاب دیگری از کینگ به فارسی ترجمه شده یا نه؟ آیا کسی میداند؟
مرتبط؛
+ لیست داستانهای استفان کینگ
+ ترور جان اف کندی به روایت استفان کینگ
+ درخشش( Shining): استفان کینگ
+ رونمایی از کتاب تازه “استفان کینگ”
+ بیشتر از ۱۰۰ کتاب از استفان کینگ برای دانلود
+ پالسهای کشنده موبایل، قصه جدیدترین اثر استفان کینگ
+ استفن کینگ: نوشتههای مهیر ارزش لعنت شدن هم ندارد!
+ نقش آفرینی “خاویر باردم” در فیلم اقتباسی از رمان استفان کینگ
+ درباره دنیای داستاننویسی استفان کینگ
مسعود زمانی در 11/04/20 گفت:
سلام
کتابهای خانه تاریک و ابلیس هم به فارسی ترجمه شده هرچند که ترجمه شان تعریف چندانی ندارند… من حدود ۱۸تا از کتابهای کینگ را خوانده ام و بجز اینهایی که نوشتید کتاب “طلسم” و خانه تاریک” و سری کتابهای “برج تاریکگ فوق العاده اند… یک کاراکتر با نام “هنری” تو کتاب خانه تاریک هست که مشابهش رو تو هیچ جای ادبیات و سینمای دنیا نمیبینید…
صفرزاده در 11/04/21 گفت:
خانم میرغیاثی عزیز
از دیدن این پست خیلی خوشحال شدم چون من یکی از علاقه مندان به آثار کینگ هستم. برای کمک به سوال آخرتان باید بگویم یکی از بهترین کارهای او که به فارسی ترجمه شده کتاب راز است که نشر افق منتشر کرده و فیلم فوق العاده پنجره مخفی با بازی زیبای جانی دپ از رویش ساخته شده.
از کارهای آخر او کتاب تلفن همراه توسط دو مترجم به بازار آمده که یکی از آنها ماندانا قهرمان لو است که قبلا هم چندکتاب از کینگ برای انتشارات لوح فکر ترجمه و منتشر کرده که متاسفانه من هنوز نخوانده ام چون شکل ارائه کتابهایشان خیلی بازاری است و آدم را دلزده می کند که کتاب را دستش بگیرد.
به هرحال با کینگ بهتان خوش بگذرد!
مریم کردکاری در 11/11/20 گفت:
من یکی از علا قه مندان به آثار کینگ هستم.آخرین کتابی که از این نویسنده خواندم شکار چی رویا بود که تمام کردنش کار هر کسی نیست .
احسان در 13/01/12 گفت:
کتاب میزری هم از کینگ ترجمه شده. خیلی سال پیش خوندمش(دورهی نوجوونی). الان دیگه یادم نمیاد مال چه نشری بود ولی یادمه که خیلی خوشم اومد از کتاب.
sara در 13/10/25 گفت:
سلام
من دنبال دکتر خواب نوشته کینگ هستم اما اصلا نیستش کنابشو با زبان اصلی از اینترنت دانلود کردم ولی اصلا ترجمه شده اش رو نمیتونم پیدا کنم ………
faeze molaee در 14/10/17 گفت:
slam. donbale ketabe secret window secret garden hastam filmesho didam kheyli khosham omade ama in ketabo tarjomasho nadidam lotfan age chizi midonin bem komak konid kheyli dost daram ketabesho bekhonam.
faeze_molaee@yahoo.com
*
*
*
*
چهار ستاره مانده به صبح: دوست عزیز، سلام
این کتاب توسط دو مترجم و دو ناشر به فارسی چاپ شده است.
یکی، با نام پنجرهی مخفی، باغ مخفی با ترجمهی احسان رییسی که انتشارات افراز منتشر کرده است.
آنیکی هم با نام «راز» و ترجمهی محمد قصاع از سوی نشر افق چاپ شده است.
میتوانید از دفتر ناشرها و یا سایتهای فروش آن لاین کتاب تهیه کنید.
شیما در 15/10/26 گفت:
کتاب جایگاه ترجمه نشده؟؟؟کسی میدونه؟ندیدمش…