چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

عکس از اینستاگرامِ آرزو جانم

«قطره اشکی روی دفتر چکید. دایناسور داشت گریه می‌کرد. امّا چرا؟ خودش هم نمی‌دانست. برای همین دستپاچه شد، دفتر را بست و دماغش را بالا کشید. بعد اشک‌هایش را پاک کرد، کنترل را برداشت و تلویزیون را روشن کرد. تصویری از یک جانورِ قهوه‌ای رنگ با خال و نوارهای زرد و نارنجی، روی صفحه‌ی تلویزیون ظاهر شد. صدای گوینده گفت: «درحال‌حاضر، جمعیتِ سمندرهای لرستانی کم‌تر از ۱۰۰۰ عدد است و این جانور در حال انقراض است.»
ناگهان باران تُندی گرفت. دایناسور به پنجره نگاه کرد. قطره‌های باران، خودشان را به شیشه می‌کوبیدند. دانی صدای تلویزیون را بلند کرد تا بهتر بشنود. گوینده ادامه داد: «سمندر لرستانی دوست دارد کنار آبشار زندگی کند، در آن‌جا ازدواج کرده و بچّه‌دار شود. برای همین، سازمان محیط‌زیست باید شرایط زیست مناسب را برای ازدواج و تولیدمثلِ این دوزیستِ دُم‌دار آماده کند وگرنه به‌زودی نسلِ سمندرهای لرستانی منقرض خواهد شد.»
بعد تصاویری از یک آبشار در دلِ کوهستان و چند سمندرِ رنگی‌رنگی پخش شد. در همین لحظه، آسمان غرید. رعد و برق شد و تصویر تلویزیون قطع شد.» *

اطلاعیه‌ی شماره‌ی یک ستاد خبری مردمی برای حفاظت از سمندر لرستان

«سمندر لُرستانی با نام انگلیسی Lorestan Newt و نام علمی Neurergus kaiseri گونه ای دوزیست دُمدار است. هر سال با آغاز اسفند و با نزدیک شدن به ایام نوروز، بازار خرید و فروش قاچاق سمندر لُرستانی برای سفره هفت‌سین رونق می‌گیرد. رنگ‌بندی متفاوت و زیبای این جانور سبب شده تا سودجویان به منظور فروش آن با قیمتی بالا در بازارهای آسیایی و اروپایی اقدام به صید بی‌رویه این دوزیست کرده و آن را در خطر انقراض نسل جدی قرار دهند. متاسفانه برخی مردم محلی نیز تعداد زیادی از آنها را برای فروش شکار می‌کنند.

سمندر لُرستانی گونه‌ای نادر در ایران و جهان است که در حال حاضر در فهرست قرمز (Red List) واحد حفاظت جهانی (IUCN) قرار گرفته است. موقعیت حفاظتی این گونه در IUCN در وضعیت بسیار بد حفاظتی یعنی CR قرار گرفته است!»

* از صفحه‌ی ۶۹ و ۷۰،  زندگی جدید جناب دایناسور، نشر چکه

۲ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. لی لی کتابدار در 14/02/24 گفت:

    عکس من هم اینجاست. چه خوب:)

    چهار ستاره مانده به صبح؛
    خیلی هم خوب و خوب‌تر وقتی‌ست که خودت رو هم ببینم.

  2. لي لي كتابدار در 14/03/08 گفت:

    به امید دیدار 🙂

دیدگاه خود را ارسال کنید