خیلی اتّفاقی، برگهای رو پیدا کردم که نشانی است مبنی بر استادآزار بودنِ ما در وقتِ دانشکده! و شدّت خوبیخلقِ استاد عزیزمان!
برگهی نامبرده مربوط است به فهرست اسامی دانشجویان برای انجام کارهای کلاسیِ واحدِ جامعهشناسی روستایی که استادمان کسی نبودند جز خانوم شیرین احمدنیای عزیز!
انگاری، ما (من و یکی از دوستان) سر کلاس ایشان به جِد مشغول پرگویی بودیم و استاد، خانومی کرده، به روی ما نمیآوردند منتها، سعی داشتند از طرق غیرمستقیم، مثلن آهنگ و لحن صدا، ما را متوجّهی خبط و خطایمان کنند! در برگه ملاحظه میفرمایید سریعالانتقال بودن استاد را در رساندن پیام، و گیرندگیِ ما* را که فیالفور ملتفت تذّکر غیر مستقیم استاد شده، به نوشتار روی آورده بودیم برای ادامهی حرف و بحثِ شخصیمان!!!
* عبارت؛ “به خاطر ما داره حنجرهشو پاره میکنه، نه ایندفعه به خاطر ماست!”
سورمه در 08/08/05 گفت:
ای وای رویا خانوم شما دانشگاه علامه تحصیل کردید؟
ما هم از این کارها زیاد کردیم .اما دبیرستان .
پس برگه هاش رو نگه دارم.خاطره انگیز خواهد بود!!!
هومن در 08/08/05 گفت:
خیلی خانومن
مهتاب در 08/08/05 گفت:
واقعن که
سمیه در 08/08/05 گفت:
نشدا! حالا دیگه خانوم دکتر ما رو اذیت هم کردید شما؟ این رسمشه؟