چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

یا عروس تمام سبک‌ها یا مثل پس دادنِ درس.

«سال‌هاست در مراکز آموزشی و فرهنگی، درس‌های نویسندگی خلاق و آشنایی با گونه‌های داستان کوتاه را تدریس کرده‌ام و هم‌واره از نداشتن منابع آموزشی گلایه داشته‌ام. این کتاب درواقع پاسخی به این نیاز بود.»

می‌پرسید کی؟ کتابِ چی؟ کتاب آشنایی با داستان‌های مینی‌مالیستی و پلیسی* را می‌گویم که محمّدجواد جزینی نوشته است. جزینی طراح استاندارد مهارتی داستان‌نویسی (در ایران) است و مدیر نخستین هنرستان داستان‌نویسی (باز هم در ایران) بوده است.

این کتاب شامل دو مقاله‌ی پژوهشی است با عنوان «ریخت‌شناسی داستان‌های مینی‌مالیستی» و «ریخت‌شناسی داستان‌های پلیسی». نویسنده تلاش کرده علاوه‌بر معرّفی خاستگاه فکری و فلسفی گونه‌های داستانی، آرای مخالفان و موافقان را بازگو کند. نیّت‌اش هم بیش‌تر بررسی تحلیلی ساختار داستان‌های مینی‌مالیستی و پلیسی بوده است. یعنی چی؟ یعنی می‌خواهد برای مخاطب روشن کند که اولن، شیوه‌های داستانی چیست؟ این شیوه‌ها از کجا آمده‌اند؟ چه‌گونه شگل گرفته‌اند؟ و ….

دیگر …؟ مجبور نیستم ادامه بدهم، ولی بیایید فکر کنیم من مجبورم و باید به شما درس پس بدهم. مثلن از من بخواهید هر چی از مقاله‌ی اوّل کتاب فهمیده‌ام را برای‌تان بگویم/بنویسم. الان فرض می‌کنم که شما از من خواستید. البته، گفته باشم که من خیلی فهمیده‌ام! منتها الان هر چی را که به‌خاطر بیاورم این‌جا می‌نویسم.

درباره‌ی مینی‌مالیسم؛

۱٫ اوّلیّن نظریه‌های تئوریک درباره‌ی داستان کوتاه پی‌آمدِ جنبش فرمالیسم بود که در دهه‌ی ۱۹۲۰ شروع شد.
۲٫ یه‌نفر به نام اسمیت (کیه؟ نمی‌دونم.) مینی‌مالیسم در ادبیات رو این‌طور تعریف می‌کنه؛ سبک یا اصل ادبی است مبتنی بر فشردگی افراطی و ایجاز بیش از حد محتوای اثر.
۳٫ اوّلیّن جُستار تئوریک درباره‌ی داستان کوتاه رو ادگار آلن‌پو نوشته و در این جُستار درباره‌ی وحدت تأثیر در ساختار داستان کوتاه بحث کرده و گفته تنها راه رسیدن به وحدت ایجاز مناسب است. شرط ایجاز چیه؟ محدودیّت مکان. ضمنن معتقده که تمام جزئیات روایت باید دقیقن تابع کل داستان باشه.
۴٫ اوّلیّن ویژگی داستان مینی‌مال، حجم اونه که باید دو تا سه صفحه باشه.
۵٫ یه‌نفر به اسم سینیتا هیلت (این رو هم نمی‌شناسم. مگه گوگل مُرده؟ از اون سؤال کنین.) مهم‌ترین ویژگی مینی‌مالیسم رو هنر مقتصد بودن می‌دونه و گفته این همون روش چخوف، جویس و همینگوی بوده.
۶٫ دوّمیّن ویژگی داستان‌ مینی‌مال طرح ساده، سرراست و خطیه.
۷٫ می‌گن توی داستان مینی‌مال تمرکز روی یه حادثه‌ی اصلیه که بیش‌تر اوقات خیلی هم قابل‌توجّه نیست.
۸٫ سوّمیّن ویژگی داستان مینی‌مال زمان و مکان محدوده. مثلن کم‌تر از یه‌‌روز، چند ساعت و گاهی چند لحظه فقط.
۹٫ چهارمین ویژگی داستان مینی‌مال زبان شفّاف و ساده‌ست.
۱۰٫ ویژگی بعدی هم تکیه بر عنصر گفت‌وگوئه.
۱۱٫ بعد این‌که داستان مینی‌مال باید موضوعی برای گفتن داشته باشه، یه قصّه‌ی جذاب، روایت ماجرایی جالب که خواننده برای شنیدن‌/خوندن اون ترغیب بشه.
۱۲٫ ویژگی بعدی‌تر هم این‌که، داستان‌های مینی‌مال درون‌مایه‌ی حسی دارن. یعنی بیش‌تر درباره‌ی مرگ و عشق و تنهایی هستن.
۱۳٫ یه ویژگی مهم در داستان مینی‌مال عدم‌حضور آشکار و مسلط راوی در جهان داستانه. یعنی چی؟ یعنی راوی دانای کل در داستان مینی‌مال حذف شده.
۱۴٫  شخصیّت‌های داستان مینی‌مال از بین مردم عادی انتخاب می‌شن و معمولن آدمای تنهای غم‌گینِ شکست‌خورده‌ی ناامید هستن.
۱۵٫ یه‌نفری هم گفته مینی‌مال عروس تمام سبک‌هاست. کی؟ اسمش پاملین کاستوئه. (اگه بخواین بدونین کیه خودتون بلدین از آقای گوگل بپرسین.)

درباره‌ی مقاله‌ی دوّم هم می‌نویسم، ولی بعدن.

* تهران؛ انتشارات نیلوفرسپید. چاپ اوّل، ۱۳۸۹، قیمت ۱۸۰۰ تومان

باغِ اناری مجموعه‌ای‌ست از یازده داستانِ کوتاه (به نام‌های وضعیّت، باغ اناری، پاسگاه، شور زندگی، کودکان ابری، زن سورچی، عاشقانه، حیوونکی بارون، کوکبه، حیاط خلوت و آخرین شعر) که منهای سه تای آخر، از خواندنِ باقیِ آن‌ها لذّت بردم. البته، زبانِ داستانِ کوکبه را هم دوست داشتم، منتها چون طرح را نگرفتم بیش‌تر گیج بودم.

از آن داستان‌های لذّت‌بخش هم بیش‌تر تأکید می‌کنم بر وضعیّت، کودکان ابری، عاشقانه و حیوونکی بارون.

پشتِ جلدِ کتاب علاوه‌بر عکس و اسمِ نویسنده و وقتِ تولّدش، نقل‌ِ قول‌هایی چاپ شده از محمود دولت‌آبادی، حسن میرعابدینی، علی‌ اشرف درویشیان و علی‌اصغر شیرزادی که همگی تعریف و تمجید کرده‌اند از آقای نویسنده و داستان‌هایش، به‌خصوص داستانِ وضعیّت.

نویسنده کیست؟ محمّد شریفی نعمت‌آبادی اهلِ بهرمانِ رفسنجان، که یک‌سالِ بعد نیم‌قرن سنّ خواهد داشت و می‌گویند یکی از نویسندگانِ یگانه در سی‌ساله‌ی پس از بهمنِ پنجاه و هفت است. نمی‌دانم شما چه‌قدر این آقا را می‌شناسید، ولی من به‌کل چیزی نمی‌دانستم درباره‌اش. باغ اناری اوّلیّن مجموعه داستانِ او بوده که در فاصله‌ی سال‌های ۵۹ تا ۷۰ نوشته‌ است؛ یعنی از نوزده تا ۳۰ سالگی. کتاب در ابتدای دهه‌ی هفتاد چاپ شده است و جایزه‌ی قلم زرین گردون را بُرده و آن زمان کلّی محبوب بوده بینِ اهالیِ ادب. بعد هم باغ اناری کم‌یاب و بعدتر نایاب می‌شود تا امسال که نشر آموت چاپ جدیدی از آن را منتشر کرد، پس از هجده سال!

وقتِ زیادی از زمانِ نگارشِ کتاب می‌گذرد و مکانِ وقوعِ بیش‌تر داستان‌ها در روستا است، جایی در کویر. بااین‌حال، باغ اناری برای منِ خواننده اثری تازه و جذّاب بود. شاید برای این‌که به قولِ بعضی‌ها شریفی بلد است از عناصر و مهارت‌های داستان‌نویسی استفاده کند و انگیزه‌ی روایت و نظرگاه درست و سنجیده باعث شده تا داستان‌های باغِ اناری متوسط رو به بالا باشند.

به‌نظر من منطقِ این حرف درست است، امّا نمی‌دانم درباره‌ی داستان‌های شریفی چه‌قدر صدق می‌کند. چرا؟ برای این‌که وقتی نقد و نظرهای نویسندگان و منتقدانِ مختلف را درباره‌ی این کتاب می‌خواندم متوجّه شدم بین علما اختلاف‌نظر است؛ یکی ‌گفته «در اکثر داستان‌ها راوی دانای کل است و در چند داستان هم روایت توسط اول شخص صورت می‌گیرد.» دیگری گفته «در هیچ‌کدام از داستان‌های این اثر دانای کل وجود ندارد.» و بعدی گفته «چهار داستان این مجموعه با دیدگاه بیرونی- نمایشی روایت می‌شود.»

من چی فکر می‌کنم؟ فکر می‌کنم طبیعی‌ست که دو تا آدم یک داستان را بخوانند و درکِ متفاوتی داشته باشند از اثر، منتها این تفاوت باید در دریافتِ داده‌های پنهان باشد، یعنی آن‌جا که خواننده داستان را تفسیر می‌کند به ظنّ و رأی خودش. وگرنه، این‌که راوی اوّل شخص است یا دانای کل یا چی باید مثل دوتا دوتا چهارتا باشد. شاید هم من دارم اشتباه می‌کنم.

البته، من هم می‌گویم داستان‌های باغِ اناری متوسط رو به بالا هستند. دست‌کم، صدبار بهترترترند از مجموعه ‌داستان‌هایی که در سال‌های اخیر منتشر شده‌اند و تازه، نویسنده‌اش هم هیچ ادّعایی نداشته است طفلکی و مثل این‌هایی نبوده/نیست که به‌صرفِ دو خط وبلاگ نوشتن هم دچار خودمارکز/همینگوی/کارورپنداری می‌شوند. چرا؟ اوّل با خودم گفتم وقتی رسیدم به این‌جای حرف، جمله‌ای را تکرار کنم از این آقا که معتقد است شخصیّت‌های محمّد شریفی «در همه‌ی داستان‌ها به‌نوعی جهانی می‌اندیشند و بومی زندگی می‌کنند.» بعد بیش‌تر که فکر کردم از خودم پرسیدم تو برای این از داستان‌های باغِ اناری خوش‌ات آمد؟ بعد توی ذهن‌ام آن «همه» در جمله‌ی یادشده را بُلد کردم و خُب، اعتراف می‌کنم که بعدتر دیدم واقعن نمی‌دانم معیارهای جهانی اندیشیدن چیست؟ یک فرض‌هایی دارم برای خودم که نظرِ شخصیِ من است در تلفیق با درس‌/‌‌کتاب‌هایی که خوانده‌ام و به یادم مانده است، منتها اگر از من بخواهید درباره‌اش خیلی علمی حرف بزنم شاید نتوانم. برای هم‌این شک‌دار می‌نویسم تا اگر کسی مطمئن است توضیح بدهد. به‌نظر من «غلوسین» که پیِ زنگِ خرهای آن مردکِ باقرآبادی است دارای تفکّرِ جهانی نیست یا آن آموزگارِ پیرِ داستان وضعیّت یا سکینه‌سالارِ یا راویِ آخرین شعر … نمی‌دانم. شاید هم این‌که او زبانِ روباه را می‌فهمد و دل‌تنگی‌اش را درک می‌کند یعنی «به‌نوعی جهانی می‌اندیشد.»

بگذریم. من چرا؟ من باغِ اناری را دوست داشتم بیش‌تر برای فضای پُروهمِ داستان‌هایش که در مرز رؤیا و حقیقت می‌گذشت با شخصیّت‌هایی که بلاتکلیف مانده‌اند بین ِ هستی و نیستی، مرگ و زندگی. و البته، برای زبانِ اثر که به شعر می‌زد. برخلافِ بعضی‌ها من از نویسنده‌های شاعر یا شاعرهای نویسنده خوش‌ام می‌آید. شریفی شاعر است؟ آره. دو مجموعه شعر هم دارد به نام‌های «سقوط پر در باران» و «مگر سکوت خداوند».

خلاصه‌ داستان هم برای‌تان تعریف نمی‌کنم چون پیش‌نهاد من این است که باغِ اناری را بخرید و بخوانید حتّا اگر جلد کتاب قشنگ نیست و کلّی اشکال و اشتباه دارد از نظر ویراستاری و قیمت‌اش به نسبتِ تعداد صفحاتِ کتاب (۱۲۰ صفحه) گران است، ۳هزار تومان!

مرتبط؛

+ در خبرگزاری‌ها؛ این + این + این + این + این

+ در روزنامه‌ها و سایت‌های ادبی و …؛ راوی «باغ اناری»؛ شکافنده ساعت‌ها و ثانیه‌ها، نگاهی به داستان «وضعیت»، فراموش‌خانه، ادغام ‌شیوه‌های ‌نویسندگی، آفرینش فضای ابزورد، نوستالژی داستان ناب، خاطراتی در باغ اناری هنوز، مروری بر باغ اناری، طعم اصیل قصه‌ی ایرانی

+ گفت‌وگو با محمّد شریفی؛ این‌جا و این‌جا

«جیسون والاس، نویسنده‌ی تازه‌کاری که ۱۰۰ ناشر از چاپ اثرش سرباز زده بودند، به‌ عنوان برنده‌ی جایزه‌ی کاستای سال۲۰۱۱ در بخش کتاب‌های کودکان معرفی شد.
این نویسنده‌ی ۴۱ ساله با داستان ‌«بیرون از سایه‌ها»‌ توانسته است با کسب این جایزه جا ‌پای رولینگ و فیلیپ پولمن بگذارد.»

{+}

دیروز به مثابه‌ی یک‌نفر آدمِ پُرغصّه‌ی تنهامانده‌ی دل‌گرفته‌ کِز کرده بودم کنجِ اتاق، شست‌ام را می‌مکیدم و فکر می‌کردم که توی این حس و حالِ پکر و دمغ سراغ کی بروم؟ به کی زنگ بزنم؟ با کی درددل کنم؟ بعد دیدم حتّا این‌قدر حوصله هم ندارم برای ذکر مصیبت. ملّتِ مظلومِ خودم را بغل کردم و آوردم این‌جا، نشستم پشت مانیتور، رفتم سایت کتاب‌خانه‌ی ملّی، گفتم برای شادیِ دل‌ام کتاب‌بازی کنم. بعد فکر می‌کنید اوّلیّن صیدم (سلام آرزو) چی بود؟ کتابی از فریبا کلهر به نام با غم‌هایم چه کنم. قدیم‌‌ترها، این‌طوری که می‌شد با خودم فکر می‌کردم «نشانه‌س لابُد.» نشانه برای‌ام جدی بود و بلد بودم نشانه‌های بی‌ربط را به هم ربط بدهم و خط بسازم و بروم جلو. حالا چی؟ می‌خواهم نشانه‌بازی را دوباره امتحان کنم، از نو.

درست یادم نیست موضوع چی بود که حرفِ این کتاب شد. به‌خاطر می‌آورم که خانوم نویسنده‌ای در جمع بود که می‌خواست درباره‌ی نتایج پایان‌نامه‌ی دکترایش صحبت کند و در حرف‌هایش از اسب در پارکینگ به‌عنوان یکی از بهترین کتاب‌های فارسی برای کودکان اسم برد. بهترین از چه نظر؟ والا یادم نیست. شاید بهترین داستانِ واقع‌گرا. خلاصه، از هم‌آن وقت کلّی وسوسه شدم این کتاب را بخرم و بخوانم، امّا کو کتاب؟

اسب در پارکینگ را محمّد زریّن نوشته و خودش برایش نقّاشی کشیده و گویا اوّلین‌بار کتاب با سرمایه‌ی شخصی نویسنده منتشر شده و بعدتر هم انتشارات آگاه دوباره آن را چاپ کرده است. منتها کتاب دیگر در بازار موجود نیست و نسخه‌ی دست‌دوّم آن را هم من پیدا نکردم، امّا از آن‌جا که جوینده گاهی نیز یابنده است امشب کتاب را در سایت کتاب‌خانه‌ی ملّی پیدا کردم. در این‌جا شما می‌توانید اسب در پارکینگ را بخوانید و یا بشنوید. من نسخه‌ی صوتی آن را دانلود کردم. راوی مردِ خوش‌صدایی‌ست که قصّه را به‌خوبی اجرا کرده است و البته، ایده‌ی داستان و شکلِ روایتِ آن هم برای من جذّاب بود.

شخصیّتِ اصلی داستان پسر کوچکی است به نام علی که یکی، دو ماه دیگر به مدرسه خواهد رفت. زمانِ وقوع داستان اوایل تابستان است و مکان آن هم یک‌جایی در تهران. ماجرا از وقتی شروع می‌شود که پدر علی آپارتمانِ کوچکی می‌خرد تا خانواده‌اش را از اجاره‌نشینی خلاص کند. او برای خرید این آپارتمان خیلی چیزها را می‌فروشد. مثلن چه چیزهایی را؟ مثلن ماشین‌شان و اتفاقن بعدن فقدان هم‌این ماشین به مسأله‌ی داستان تبدیل می‌شود. چرا؟ برای این‌که خانواده‌ی علی به خودروی شخصی عادت داشته‌اند و حالا کم‌تر به گردش و تفریح می‌روند. آپارتمان جدید هم توی خیابان اصلی است و مادر علی به او اجازه می‌دهد فقط توی پارکینگ دوچرخه‌سواری کند. مسائلی از این ‌دست باعث می‌شود مادر علی از پدر علی بخواهد که یک ماشین دست دوّمِ ارزان‌قیمت جور کند و بعد پدر علی می‌گوید دردسر این‌جور ماشین آن‌قدر زیاد است که حتّا اگر اسب بخرد خیلی بهتر خواهد بود. علی که این را می‌شنود پای‌اش را در یک کفش می‌کند که  الاّ و بلّا اسب می‌خواهد و با هیچ حرف و پندی منصرف نمی‌شود .تا این‌که پدر قبول می‌کند برای او اسب بخرد، به‌شرط این‌که هم‌سایه‌ها با نگه‌داشتنِ اسب در پارکینگ مشکل نداشته باشند. علی هم راه می‌افتد در طبقات تا هم‌سایه‌ها را راضی کند و …. باقی ماجرا.

به‌نظرمن نویسنده بیش‌تر دغدغه‌‌های آموزشی داشته است؛ از آموزش مهارت‌های اجتماعی گرفته تا فرهنگ آپارتمان‌نشینی، امّا این موضوع باعث نشده است کتاب  کسالت‌آور باشد. شخصیّت‌پردازی‌ قوی به‌علاوه‌ی زبانِ ساده و روایی از مهم‌ترین مزیّت‌های اسب در پارکینگ است.

من محمّد زریّن را نمی‌شناسم. درباره‌اش فقط این را شنیده‌ام که یک‌وقتی از مدیران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بوده است و در اینترنت هم مطلبی درباره‌اش ندیدم مگر نوشته‌ی کوتاهی در این وبلاگ که نویسنده‌اش آقایی‌ست به نام حمید. او هم به بهانه‌ی خواندنِ کتابی از محمّد زریّن یاد کرده است. در ketablink می‌خوانیم؛

تا قبل از خواندن این کتاب (کلبه‌ای بالای کوه) اسم محمّد زریّن را هم نشنیده بودم الان هم راجع به او چیزی نمی‌دانم مگر این‌که این کتاب حدیث نفس خودش باشد در آن صورت زرین را همه شما می‌شناسید؛ انسانی در اواخر دهه ۷۰ شمسی که سال‌های ۴۰ و ۵۰ را به‌خوبی یادش است بچه‌های‌اش را بعد از انقلاب و جنگ بزرگ کرده و حالا تنها است، امّا هنوز دغدغه‌های انسانی دارد.
روی شبکه هم که بگردی فقط چند سایت فروش کتاب  و خبر برگزیده شدن دو کتابش «شب سودابه» و «کلبه‌ای بالای کوه» در سال ۸۳٫ اولی مجموعه داستان و دومی داستانی بلند. تک‌گویی پدری تنهاخطاب به پسر ارشدش که حالا نیست. پدری که دو پسرش را در نبود همسری که ترکش کرده (به قول خودش به دنبال زندگی بهتر) بزرگ کرده و حتماً هم خوب بزرگ کرده، اما این بچه‌ها حالا پیش او و در ایران نیستند و او دل‌تنگ آن‌ها است.
مرد مهربان است و خواننده از سطر سطر کتاب در می‌یابد. حس او نسبت به انسان و حیوان و هر چه در اطرافش هست ناب است. دقّت و تأمل او در مسائل باعث می‌شود  فکری کنی چقدر از اصلت دور افتادی. سگی در حیاط  مجتمع مسکونی او توله می‌زاید و این ماجرا مرد و اطرافش راه به محک می‌کشد.
کتاب ۱۱۰ صفحه است که شاید دو سه ساعته آن را بخوانید. جالب این‌که زریّن کتاب را به سرمایه خودش چاپ کرده است.
این‌جور که فهمیدم زریّن جز این‌ها سه کتاب هم در ۸۳ و ۸۴ با نشر آگاه کار کرده به نام‌های «باغ بی‌حصار»، «تابستان بچه‌ماهی» و «اسب در پارکینگ». یکی هم با نشر فرشتگان به نام «نامه‌های صورتی».

منطقه صفر فضایی* مجموعه‌ای‌ست از داستان‌های کوتاه علمی – تخیّلی که حمید نوایی لواسانی برای نوجوانان نوشته است. موضوع اصلی این مجموعه آینده‌‌ی جهان و زندگی بشر در سال‌های خیلی‌خیلی‌خیلی دور است و شامل شش داستان به نام‌های «منطقه صفر فضایی»، «شماره سریال کپی»، «سلام بر انسان‌های زمینی»، «ژن‌های شماره ۷۱۱»، «پوست قهوه‌ای» و «رفاقت در عالم ضد ماده».
نویسنده‌ی این کتاب می‌گوید: «فکر می‌کنم «منطقه صفر فضایی» تلنگری است برای این‌که این باور را به نوجوانان ایرانی بدهیم که می‌توانند سهمی در آینده‌ی جهان داشته باشند.»
درحالی‌که به‌نظر من، او هم مثل بسیاری دیگر، آینده را یک‌جور ِ فنّی‌زده‌ی بی‌حس و رمق توصیف کرده است و نمی‌دانم چه افتخاری‌ست که آدم در این آینده سهیم باشد؟

بگذریم. این‌جا می‌توانید یکی از داستان‌های کتاب را بخوانید بلکه شما خوش‌تان آمد.

*تصویرگر: مامک رزمگیر، ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، قیمت: ۱۳۰۰ تومان.

اوّلیّن‌بار کتاب را سال هفتاد و نه چاپ کرده‌اند و بعد از  ده سال و دوازده‌بار چاپ هنوز هم پشت جلدش می‌نویسند؛
«خانواده‌ی نیک‌اختر* جدیدترین اثر طنزنویس مشهور کشورمان است.»

کتاب دوازده فصل دارد، منزل اوّل تا دوازدهم که اشاره دارد به مکان وقوع داستان مثلن در اتاق‌نشمین، در اتاق خواب تاریک، در ماشین و … فصل‌ها این‌طور نام‌گذاری شده‌اند. داستان هم، «حکایت زن و شوهری ایرانی به نام محمود و بدری نیک‌اختر است که پس از انقلاب به اتفاق فرزندان‌شان (فرهاد و فرشته) و مادر بدری (خانم‌بزرگ) و فاطی که یک دختربچّه دهاتی است به آمریکا مهاجرت کرده‌اند. ما وقتی به آن‌ها برمی‌خوریم که یکی از هم‌کلاسی‌های نیک‌اختر به نام خانعمو که استاد سابق دانش‌گاه است برای گردش به آمریکا آمده و میهمان آن‌هاست …»
البته، این داستان به‌شکل نمایش‌نامه است و مبتنی بر دیالوگ. پایان خوش دارد و دست‌آخر همگی از بدری و خانعمو تا فاطی و فرزاد خوش‌بخت می‌شوند. منتها باوجود تأکیدی که بر طنزِ خانواده‌ی نیک‌اختر می‌شود، من وقتِ خواندنِ کتاب هیچ نخندیدم. حالا خنده پیش‌کش، از داستان هم خوش‌ام نیامد. همین.

+ کتاب را از محمّد هدیه گرفته‌ام که ممنونم ازش.

+ قبل‌تر از این نویسنده دایی‌جان ناپلئون را خوانده‌ام که درباره‌اش این‌جا نوشته‌ام.

*ایرج پزشک‌زاد. تهران: نشر آبی. چاپ دوازدهم ۱۳۸۸٫ ۱۵۶ صفحه. قیمت ۳۰۰۰ تومان‍!

«همیشه بازگشتی، بهبودی، نگرش جدیدی هست. پس منتظر می‌مانم.»

نفرین‌شدگان* سه بخش دارد با بیست و شش فصل و سیصد و بیست و هشت صفحه.
بخش اوّل در تهران می‌گذرد، بخش دوّم در اصفهان و بخش سوّم هم دوباره در تهران.
راویِ رُمان اوّل شخص است، مرد جوانی که ادبیات خوانده است و تدریس می‌کند.
نفر دوّم داستان هم بهرام کیان است، رفیقِ هم‌دانش‌کده‌ای راوی. روزنامه‌نگار است و داستان می‌نویسد و نامزدِ معتادی دارد، هاله.
پای زنِ دیگری هم در میان است به نام رؤیا که قبل‌تر نامزد (دوست‌دختر) راوی بوده و او را قال گذاشته و رفته فرنگ و شوهر کرده و بعد طلاق گرفته و دوباره برگشته و ….
بعد راوی با رؤیا می‌روند اصفهان، خانه‌ی دوستی به نام یاسمین که شوهر دارد و مهمان‌نواز است و گرفتارِ کارهای پایان‌نامه‌اش و …
در این‌جا خواننده با جاهای دیدنی و آثار باستانی و تاریخی اصفهان آشنا می‌شود تا وقتی‌که بهرام و هاله هم به زوجِ یادشده می‌پیوندند، امّا طولی نمی‌کشد که بهرام راهی بیمارستان می‌شود محض عمل آپاندیس و …. بگذریم. چرا؟ برای این‌که می‌خواستم بگویم حتّی اگر این کتاب را توی بساطِ دست‌فروش‌های انقلاب دیدید که قیمت زده بودند ۵۰۰ تومان! اشتباه مرا نکنید. لطفن دو قدم بروید جلوتر و پیراشکی شکلاتی بخرید.

+ از این نویسنده رُمان مهمانی تلخ و مجموعه داستان عنکبوت را هم خوانده‌ام که قبل‌تر درباره‌شان این‌جا و این‌جا نوشته‌ام.

*سیامک گلشیری، تهران: انتشارات نگاه. چاپ اوّل ۱۳۸۱، قیمت ۱۶۰۰ تومان.

«– به یک جوونی که بخواد بره و مجموعه داستانش رو چاپ کنه چه توصیه‌ای داری؟ به نظرت کجا ببره بهتره؟
اول چشمه. دو- سه تا ناشر خوب. اول چشمه، بعد ققنوس و ثالث. به نظر من…
اگه کتابت توی یک نشری رد بشه باید سعی کنی و یک کار دیگه‌ای ارائه بدی. چون شروع و کارِ‌ اول خیلی مهمه چون اگر دیده نشه باعث سرخوردگیت می‌شه. هم این که روند داستان‌نویسی تو رو تغییر می‌ده. به نظرم کار باید این قدر قوی باشه که توی یکی از این نشرها چاپ بشه که بتونه دیده بشه.

– یعنی نظرت این نیست که کار اول رو به‌صورت دست‌گرمی بده…
نه اصلاً. آدم باید با قدرت ظاهر بشه.»

{+}