به مقادیر متنابهی دویدهایم با یکسری حرکات نرمشی! یادم نمیآید هیچوقتِ زمانِ تحصیل توی هیچ ساعتِ ورزشی تن به نرمش داده باشم که حالا … بعدِ این یکسال عملن بیهیچ تحرّک به قدر همهی زندگیام ورجه وورجهی شدید میکنم و بس که دستها و پاهایمان را باز و بسته کردیم من فقط یک موجودِ خستهی درماندهام حالا! تازه مشکل اینجاست که بانوانِ همراه همگی بیشتر از ۷۰ کیلو وزن گرامی دارند و هدفشان یکی است؛ زودودنِ این میزانِ جرم از بدنشان! بعد مثلن یکحرکاتی انجام میشود برای کوچک کردن سینههایشان و الی آخر! ما هم دو به شک ماندهایم اگر انجام بدهیم که چیزی باقی نمیماند از ما بعدِ چند جلسهی دیگر … راستی، به قولِ معلّم زبانمان اینها که ورزش نیست، exercize است!!! ما هم exercizer شدهایم و نه ورزشکار! ضمنن، یکی از همکلاسیهای مدرسهمان هم آمده بود برای ثبتنام درحالیکه چهرهاش صد سال بزرگتر از سن حالایمان مینمود و یک فرزندِ پسری که هزار ماشاءالله قد و اندازهی ما!!! کلّی متعجّب مانده بودیم! بامزهاش این بود که ما را به عادتِ همان کلاس چهارم دبستانمان به اسم فامیلی صدا کرد!
۱۴ دیدگاه نوشته شده است! »
خدا هرگز دیر نمیکند
حضرت علی علیهالسلام؛ «به آن چیزی که ناامیدی و امید نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری. زیرا، موسی رفت برای خانوادهاش آتش تهیه کند، خداوند با او سخن گفت. ملکهی سبا نزد سلیمان رفت تا بر سر کفر با او مصالحه کند، مسلمان بازگشت و ساحران فرعون رفتند موسی را شکست بدهند، به او مؤمن شدند.»
بگرد
وبلاگهای زنده
چهار ستاره مانده به صبح
- نقشههایی برای پیدا شدن
- این ماییم، ملتی تنها در آستانهی فصلی سرد
- میبوسمت و رهایت میکنم
- به نام آبان
- روز المر را در خانه جشن بگیریم
- سرنخهای بهاری
- سلام جهان!
- کتابها منتظرند؟
- چگونه مرور کتاب بنویسیم؟
- نخودی
- به افقِ کتابخانهی من
- به یادِ میلک
- این گوزن مال همه است!
- دربارهی سرگذشت یک دایناسور
- شاهکارهای ادبیات را به زندگیتان دعوت کنید
- جایی که وحشیها نیستند
- آموتخانه؛ خانهی مردم
- به سلامتیِ شادی
- برسد به دست والدین، معلمان، مربیان، هنرمندان و غیره!
- یک کتاب خوب، یک اتفاق بد
برچسب
book
books
I Love Books
ادبیات کودک و نوجوان
اقتباس
انتشارات امیرکبیر
انتشارات ققنوس
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
داستان کوتاه
داستان کودک
رمان
رمان ایرانی
رمان خارجی
رمان نوجوان
رمان کودک
روانشناسی
زندگی جدید جناب دایناسور
شعر
شعر نو
عشق
عکس
فیلم
فیلم ایرانی
فیلم خارجی
فیلم سینمایی
لاکپشت پرنده
مجموعه داستان
مجموعه شعر
نشر آموت
نشر افق
نشر نون
نشر چشمه
نشر چکه
نمایشگاه کتاب
نوجوانان
نویسندگی
کتاب
کتاب تصویری
کتاب نوجوان
کتاب کودک
کتاب کودک و نوجوان
کتابخوانی
کودکان
کودکان و نوجوانان
یزد
از این لحاظ
- I Love Books
- Life is Beautiful
- اتاق تجربه
- ادبیات مقاومت
- ارادتمند شما عزرائیل
- از خانهی خودمان شروع کنیم
- اوستا کریم! نوکرتیم
- اوکی مِستر
- اینم یه جورشه
- بابا گلی به جمالت
- بازی وبلاگی
- به اضافهی من
- بچّهی سرراهی
- جام جهانی برزیل
- حاشیه بر متن
- خبرگزاری رؤیا
- دربارهی خودم
- دربارهی کتابها
- دستهبندی نشده
- رؤیای نوشتن
- رمان
- روانشناسی
- ریزش هوای سرد
- زندگینامه
- شعر
- صبح روز چهارم
- صفحهی بیست
- فیلمنامه
- ماجراهای من و راجرز
- مادموزل مارکوپلو
- مجموعه داستان
- نمایشگاه کتاب تهران
- هایکو کتاب
- هر چی
- پویا ایناشون
- کتاب یزد
- کتابخانهی روستایی
- کتابخوانی برای سالمندان
- کودک و نوجوان
- یزدگَردِ چهارم
- یک چمدان عکس
داداشی در 08/08/05 گفت:
سلام ………
چه جالب …….
خیلی خاص بودن …….
همه چیزایی که نوشتی رو خوندم …….. واقعا عالیه ………
خیلی خیلی ………..
مواظب خودتون باشین ……..
به ما هم یه سر کوچولو بزنین ، بد نیست ……….
داداشی در 08/08/05 گفت:
اااااااااااا یادم رفت …… لینکتون کردم …….. خوشحال می شم شما هم این کارو انجام بدین …….
مهدی موحد در 08/08/05 گفت:
سلام ! به من سر بزنید …
.... در 08/08/05 گفت:
حالا دیگه میدونم چرا؟ از لیست دوستات هم که حذف شدهام …..
چهار ستاره مانده به صبح؛
:: اولن چی رو میدونین چرا؟ بعد هم، بهتره خودتون رو معرفی کنین. اگه نمیخواین دیگران متوجه بشن خصوصی کامنت بذارین. من مدام در حال تغییر دکور اینجا هستم. لینکا رو جابهجا می کنم معمولن. اگه لینک شما بوده و الان نیست شاید از دستم دررفته. مگه اینکه با هم مشکلی داشته باشیم که حذف کرده باشم! چون نمیدونم کی هستین؟ نمیتونم بگم اینطوری بوده یا نه؟ من وبلاگا رو از طریق گوگل ریدر دنبال می کنم طبیعیه که زیاد حواسم نباشه کی هست یا نیست؟ به جای کامنت بینام گذاشتن، یه خصوصی همراه با نام بذارین شایدم تصوراتتون غلط بود شایدم … شاید!
فاطمه در 08/08/05 گفت:
سلام.ماشاللا.هیکل ورزشی روبرم.
کتاب خوندن.خانه داری وهمسر داری .دانشگاه .کلاس زبان.کلاس ورزش.کی اینا رو انجام می دین؟؟؟
زهرا در 08/08/05 گفت:
معلوم شد مثل منی
ببین من سر تا تهم ۱۶۰ سانته و زونم ۴۵ کیلوووووووووووووووووووووو
کارگر در 08/08/05 گفت:
دلمان لکیده شد برای ورزش کردن دوست جان!!!
واصح در 08/08/05 گفت:
احسنتم!
توانا بود هر که ورزش کند.
این به نام فامیلی صدا زدن و صدا زده شدن، برخلاف ظاهر رسمی اش یه احساس خوب به همراه داره. همون احساس دوران کودکی.
انگار صد سال پیش نوجوان بودم. واقعی شو محاسبه کنی به حدود صد سال هم میرسه!
همون در 08/08/05 گفت:
شیطان می گوید یک چیز نثارتان بکنیم ها امدیم پست پایین را بخوانیم اپ شد امدیم پست بدی را بخوانیم اپ شد …حالا راستش را بگو بخوانم یا قرار است دوباره اپ شود شما ما را پرنده گیر اوردی همان که تابستان اذوغه (غلط دیکته دارد )جمع می کند زمستان یادش می رود افرین درست حدس زدی دوست خوبمان اسگول را می گویم گیر اوردید سر کار خانوم ؟؟؟؟
همون در 08/08/05 گفت:
ما به این نتیجه رسیدیم اگر رویای عصبی اندکی البالو بخورد و کمی هم ورزش کند احتمال زیاد به یا هو مسنجر می گوید …بله …..بله …بله ……(عجله نکن بذار سه بار بخونن وگرنه می گن دختره ترشیده ها )
همون در 08/08/05 گفت:
در مورد ان شخص مورد نظر که گفتی کامنت ما خدا بود ..ای به خشکی شانس …دختر تو یک ادم عاقل هم در این پیوند هات هست (با عرض پوزش لطفا به دوستانی که داخل لینک هستند بر نخورده جنبه طنز وداره )داشتیم می گفتیم هست ؟؟؟اون از قاسم خان …اینم هم از این ما تا دل به کسی می سپاریم تو زرد از اب در می اید مگر احساساته ما از تو جوق اب در امده که این گونه بازی می شود …..اصابمان را خوردیدی …می ریم خودی بکوشیم و بر گردیم ….
همون در 08/08/05 گفت:
برات زیاد کامنت می زارم اگه یک مدت نیومدم …کامنت خونت کم نشه …روی ماه قاسم رو ببوس (البته اگه له ات نکرد )بعد بگو بابا استاد پیمان بیا بنویس ما رو مستفیظ (غلط دیکته دارد )گردان …بابا حیف شما اساتید که گوشه خانه بنشینین …ما کوچکتر ها خیلی چیز ها باید از شما یاد بگیرم (به جان خودم اگه این کامنت رو بخونه کولیس ورنیه می یاره میلیمتری اندازه می گیره نفصم می کنه ها )
خیاط در 08/08/05 گفت:
رؤیا نرو! تبخیر میشی!
عادله در 08/08/05 گفت:
این الان عکس خودت ؟