و امّا، همسر داروساز، او بهترین همسر در نورماندی و مثل گوسفند مطیع و آرام بود، بچّههای خود و پدر و مادر و پسرعموهایش را دوست داشت و از رنج دیگران متأثر میشد و بر بدبختی آنان میگریست. در کار خانهداری بسیار بیمبالات بود و از کرست بدش میآمد، ولی حرکاتش به قدری کُند و گوش دادن به حرفهایش آنقدر کسالت آور بود و ریختی چنان شلخته و دهاتیوار داشت و آنقدر کم حرف بود که …
مادام بوواری، ص ۲۳۵
کو پو در 08/08/05 گفت:
جالب بود …. جالب
http://www.theatermoghavemat.ir/note/1387/02/post_19.php
دیوانه ی عاقل در 08/08/05 گفت:
نمیشناسم
مهتاب در 08/08/05 گفت:
قالب نو مبارک خانوم
محسن در 08/08/05 گفت:
سلام.بهروز شدم!
آینه های ناگهان در 08/08/05 گفت:
دقیقا همینه.همسر خوب کسیه که مثل گوسفند مطیع و آروم باشه عزیزم
آینه های ناگهان در 08/08/05 گفت:
نظری که برای اینجا نوشتمم تایید کن دیگه