بیشتر از دو سالِ آزگار طول کشید تا ما دستآخر رضا دادیم به خریدن گوشی تلفن همراه! که از سرناچاری بود البته. آن دو گوشی قبلی، مفتکی بود و دورریختیِ دوستان و آشنایان که به کار ما میآمد. این سومی را هم سعی کردیم از ارزانترین نوع با بیشترین امکانات باشد که کمتر بابت آن صد تومانی که هدر میرود پای خریدنش، مشغلۀ ذهنی داشته باشیم و هی با خودمان حساب نکنیم که صد تومان میکند به عبارتی چند جلد کتاب؟ که این یکی هم به فنا رفت بس که حواس پرت شدهایم ما. البته، رانندهی محترم آن خودروی ون که ما تلفن را جا گذاشتهایم در خودروی ایشان، مرحمت کردند و همان روز پنجشنبه جواب تلفن ما را دادند و گفتند که روز شنبه، دوباره که گذرشان افتاد به کرج، گوشی را برمیگردانند که متأسفانه تاکنون خبری نشده است. این خبر محض اطلاع درج میگردد. باشد که دوستان کمتر بد و بیراهِ پشت ما نثار کنند بابت جواب ندادن به تلفن یا پیامکهایی که بیپاسخ میماند. شایان ذکر است که در صورت عدم بازگشت گوشی تلفن یاد شده، تا وقتی که دوباره ما رضا بدهیم به خرید تلفن، ممکن است یکی، دو سال دیگر طول بکشد.
۶ دیدگاه نوشته شده است! »
خدا هرگز دیر نمیکند
حضرت علی علیهالسلام؛ «به آن چیزی که ناامیدی و امید نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری. زیرا، موسی رفت برای خانوادهاش آتش تهیه کند، خداوند با او سخن گفت. ملکهی سبا نزد سلیمان رفت تا بر سر کفر با او مصالحه کند، مسلمان بازگشت و ساحران فرعون رفتند موسی را شکست بدهند، به او مؤمن شدند.»
بگرد
وبلاگهای زنده
چهار ستاره مانده به صبح
- نقشههایی برای پیدا شدن
- این ماییم، ملتی تنها در آستانهی فصلی سرد
- میبوسمت و رهایت میکنم
- به نام آبان
- روز المر را در خانه جشن بگیریم
- سرنخهای بهاری
- سلام جهان!
- کتابها منتظرند؟
- چگونه مرور کتاب بنویسیم؟
- نخودی
- به افقِ کتابخانهی من
- به یادِ میلک
- این گوزن مال همه است!
- دربارهی سرگذشت یک دایناسور
- شاهکارهای ادبیات را به زندگیتان دعوت کنید
- جایی که وحشیها نیستند
- آموتخانه؛ خانهی مردم
- به سلامتیِ شادی
- برسد به دست والدین، معلمان، مربیان، هنرمندان و غیره!
- یک کتاب خوب، یک اتفاق بد
برچسب
book
books
I Love Books
ادبیات کودک و نوجوان
اقتباس
انتشارات امیرکبیر
انتشارات ققنوس
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
داستان کوتاه
داستان کودک
رمان
رمان ایرانی
رمان خارجی
رمان نوجوان
رمان کودک
روانشناسی
زندگی جدید جناب دایناسور
شعر
شعر نو
عشق
عکس
فیلم
فیلم ایرانی
فیلم خارجی
فیلم سینمایی
لاکپشت پرنده
مجموعه داستان
مجموعه شعر
نشر آموت
نشر افق
نشر نون
نشر چشمه
نشر چکه
نمایشگاه کتاب
نوجوانان
نویسندگی
کتاب
کتاب تصویری
کتاب نوجوان
کتاب کودک
کتاب کودک و نوجوان
کتابخوانی
کودکان
کودکان و نوجوانان
یزد
از این لحاظ
- I Love Books
- Life is Beautiful
- اتاق تجربه
- ادبیات مقاومت
- ارادتمند شما عزرائیل
- از خانهی خودمان شروع کنیم
- اوستا کریم! نوکرتیم
- اوکی مِستر
- اینم یه جورشه
- بابا گلی به جمالت
- بازی وبلاگی
- به اضافهی من
- بچّهی سرراهی
- جام جهانی برزیل
- حاشیه بر متن
- خبرگزاری رؤیا
- دربارهی خودم
- دربارهی کتابها
- دستهبندی نشده
- رؤیای نوشتن
- رمان
- روانشناسی
- ریزش هوای سرد
- زندگینامه
- شعر
- صبح روز چهارم
- صفحهی بیست
- فیلمنامه
- ماجراهای من و راجرز
- مادموزل مارکوپلو
- مجموعه داستان
- نمایشگاه کتاب تهران
- هایکو کتاب
- هر چی
- پویا ایناشون
- کتاب یزد
- کتابخانهی روستایی
- کتابخوانی برای سالمندان
- کودک و نوجوان
- یزدگَردِ چهارم
- یک چمدان عکس
مهشاد در 08/08/05 گفت:
عجب! جان من این یکی رو دیگه با کتاب مقایسه نکن! ولی کیف میکنم انقدر عشق کتابی… یکی از دلچسب ترین موجودات روی زمینه کتاب!
شبانه در 08/08/05 گفت:
سلام ! یه من سر بزن دیگه خب …اه …
از زندگی در 08/08/05 گفت:
سلام رویا جان!
همه چیز این جا رویا گونه است. شاد و موفق باشید 🙂
مسعود در 08/08/05 گفت:
سلام , خسته نباشید , وبلاگ خیلی زیبایی دارید , خوشحال می شویم اگر به ما سر یزنید , ممنون , خدانگهدار
خاطره در 08/08/05 گفت:
مبارکه!! (فقط من گفتم دقت کردی؟!)
انصافا سیر تحولی جالبناک آلودی بوده!!
چهار ستاره مانده به صبح؛
:: دیگه. ما متعلق به هم مردم هستیم!
ملیحه در 08/08/05 گفت:
غصه نخور عزیزم