مردِ باسوادی بود و اصالتاً آذری. به قدری که پس از نیمقرن زندگی در آمریکا، هنوز تهلهجهی شیریناش را داشت. مسائل اجتماعی در ایران را کاملاً میشناخت و خوبیاَش این بود که خیلی ساده حرف میزد سر کلاس. یکی از موضوعهای موردعلاقهاَش هم بحث و بررسی پیرامون ازدواج بود. خصوصاً ناگزیری ازدواج ِ دختران بزرگتر با پسران کوچکتر از خود، که با توجّه به شرایط اجتماعی و تحوّلاتِ سالهای اخیر در ایران و نرخ رشد جمعیّت، طبیعیترین رویداد ممکن است. او میگفت چه خوشایند باشد/ چه خوشایند نباشد اختلاف سنی در ازدواج به این سمت و سو میل میکند. این حرفاَش برمیگردد به سال ۱۳۸۲٫
چند روز قبلتر، خبری منتشر شد دربارهی افزایش ازدواج دختران با پسران کوچکتر از خود. موضوع به نوبهی خود جالب است ولی، شیوهی ارائهی خبر زیادی مضحک است. در کامنتهای این صفحه، کاربری نیز اشاره کرده است که میشد آمار را در قالب جدول ارائه کرد. من ولی، با جدولبندیاَش نیز مخالفاَم. که چی؟ به چه کار مردم میآید این گزارشهای آماری پُر از رقم و درصد و ممیز؟ این درصد و آمار، خوراکِ کارِ یک پژوهشگر است تا برود تحقیقاَش را بنویسد و تحلیل و تفسیر کند این آمار را. مردم باید از آن تحلیل و تفسیر باخبر بشوند و نه یکسری آمار که صرفاً عدد و رقم است. مگر اینکه عموم مردم در مملکت ما کارشناس چنین مسائلی باشند!
من نمیدانم در این چند سال اخیر، آیا تحقیق به شیوهی علمی دربارهی این موضوع انجام شده است یا نه؟ امّا، میدانم که درست نیست دربارهی چنین موضوعی این مدلی اظهارنظر کرد! خبر که کلاً اشکال دارد با سوگیری عیان. ملّت هم کامنت گذاشتهاند پایاَش؛ هر کسی از ظنّ خویش. لابُد عدّهای هم پیدا میشوند بر اساس همین آمار و ارقام، تکلیف عدّهای دیگر را مشخص میکنند! مثلاً بابای بندهخدایی خبر را میخواند، نگاه میکند به این دو رقم پس از ممیز که مثلاً نرخ ازدواج اینقدر بود، نرخ طلاق سه درصد بیشتر بود. پس، موعظههایاَش شروع میشود برای بچّهی بنده خدایاَش که از قضا میخواهد زن ِ یکی بشود کوچکتر از خودش یا بالعکس. درحالیکه از کجا معلوم اصلاً بهانهی این طلاقهایی که واقع شده است، ربط داشته به سن و سال طرفین؟ کی آمده همبستگی و رگرسیون و اینهایاَش را حساب کند؟ الان یعنی سازمان ثبت احوال کشور رفته است خانه به خانه، مصاحبه کرده است با کلهم ملّت ازدواجکرده، طلاقگرفته در این دورهی زمانی؟ یا آمدهاند مؤلفههایی مانند تحصیلات دانشگاهی و شرایط اقتصادی و موقعیت اجتماعی و … را هم ربط دادهاند به چنین آماری؟ البت، مسلّم است که نه. آقای ثبت احوال نگاه کرده است به دفتر و دستکاَش و اعداد ثبت شده را ریخته روی دایره. چی کار هم دارد که اصلاً اختلاف سنی در طلاق مؤثر بوده است یا نبوده است؟ یعنی، وظیفهاَش هم نیست. تخصصاَش هم.
نکتهی دیگر اینکه، من واقعاً کُشته مُردهی این اقتدا به پیامبر و معصومین (ع) هستم در میان مردم، اگر پای مسائل دیگر در میان باشد اصولاً باید دلیل و آیهی توجیه روشن باشد برای ایشان، منتها در برخی مسائل دیگر، مثلاً ازدواج و صیغه و اینها ترجیح میدهند کور و کر باشند و تنها پیروی محض! که پیامبر گفتهاند ازدواج نیمی از ایمان است؛ بسمالله. ازدواج میکنیم. پیامبر از کلّی زنِ صیغهای تحت سایهی خویش حمایت میکردهاند؛ بسمالله. راهاَش را ادامه میدهیم. پیامبر از حضرت خدیجه (س) کوچکتر بودند؛ بسمالله. زنِ بزرگتر میگیریم!!!
نکتهی آخر هم اینکه، اصولاً اخبار و تحلیلهایی که در جرایدِ کشور منتشر میشود غیرقابلاستنادترین است. برای اینکه علمی نیست و سوگیری دارد و اغلب، نوعی نتیجهگیری تخیّلی و غیرعینی و متعصبانه است با دخالت دادن ملاکهای اخلاقی و قانونی و سیاسی و سوقالجیشی و اینها. پس، ارزش و اعتبار علمی ندارد.
1 بازتاب