با همهی اینکه خیال میکردم بهداشت روانیام مختل میشود بابتِ خواندنِ «عشق روی چاکرای دوّم» امّا، … به اطلاع میرساند داستانهای این کتاب را به تمامی – منهای داستان «هاروت و ماروت» – خواندم و هنوز، به گمانم خوب باشم! یعنی، به قدر «با من به جهنّم بیا» پُرعذاب نبود.
فکر کنم دربارهی داستانهای این مجموعه باید هی با یادداشت خانوم حسینیان عزیز {اینجا} اعلام موافقت کنم؛ داستان «آن که شبیه تو نیست» خوشخوانترین قصّه است + من داستان «ویرگول»، «با تشدید روی جیم» و «من به توانِ دو» را هم دوست داشتم. دربارهی باقی داستانهای کتاب امّا، … به قدر همان «با من به جهنّم بیا» پُررنج و دردآور بود خواندنِ آنها. اصلن یکمُدلی بود که آدم بیشتر یاد همان دخترهای دانشجوی {فحش} آن یکی رُمان «ناتاشا امیری» میافتاد بهخصوص داستان «چهل روایت دخترانه» خیلی توی همان فضا بود و البته لحن و زبان بیشتر داستانها هم شباهت زیادی داشت به «با من به جهنّم بیا» و خب، در یککلام از این نظر افتضاح بود!
نوشتهی ناتاشا امیری، نشر ققنوس، چاپ اوّل، ۱۳۸۶، ۲۰۰ صفحه، قیمت ۳۲۰۰ تومان
علی هوشمند در 09/04/05 گفت:
سلام ! خوبین شما ؟ ما که از این نوشته های شما هی مدام بهره می بریم . هر چه پول و پلا داریم میدیم و کتابای ناتاشا خانم ها می گیریم و می خونیم … راستی با این ناشرا شریکی ؟
موفق باشی و سر بلند
چهار ستاره مانده به صبح در 09/04/05 گفت:
سلام. ممنون. به مرحمت و محبّت شما :)) الان یعنی بیشتر فحش بدم؟
دربارهی شراکت، میخواین خودتون پیشقدم بشین؟ ثواب داره :))