میدانی نسیم جان، همان که میگویند کتابها هم مثل آدمها هستند،* باید ملکهی ذهنمان بشود و یادمان نرود یکوقتی بعضی از کتابها را هم باید به تیمارستان برد! دیدهای که عدّهای از خودمان چهقدر بستریلازم هستیم + قرص و حتّا زنجیر! میشود که کتاب هماین طوری باشد. درست است، من هم گول ظاهر خوش آب و رنگِ کتاب را خوردم. نقّاشی خوبی بود، به قول خودت گل و بلبلی! امّا، …
داستان «پنجمین روز آفرینش» دربارهی یک جماعتی از پرندگان است؛ کبوتر و چلچله و طوطی و … مثلن دارند زندگی میکنند، عینهو خودمان، درس و دانشگاه دارند، عبادت و یاد خدا، جوان دمبخت، عشق و عروسی، جنگ و خونریزی، توطئه و دعوا، بدگمانی و حسادت! خلاصه یک زندگی کامل بشری! یعنی داستان، تمثیلیست خیرسرش! منتها خبری نیست از نماد و استعاره. رمز و راز خاصّی هم در کار نیست. تو خیال کن، یک عدّه مردمِ مدّعیِ پُرحرف نشسته باشند به وعظ و خطابه دربارهی مفاهیم والای انسانی و مراتب عرفانی، دستآخر هم گفتو گوی تمدنها را نتیجه بگیرند و نزدیکی به حق و حقیقت! صلح جهانی و همین شعارهای قشنگ که ما خیلی شنیدهایم دربارهشان. آن هم با یک لحن مسخرهی همهچیزدان که انگاری هر کدام از پرندههای عاقلنما دو جلد کتاب قطور در باب نظریههای جامعهشناسی و فلسفههای دینی را قورت داده باشند! مثلن، گوش کن به این نطق ویلیام که یکی از پرندههای فهیمِ این داستان است؛
«با وجودی که این سازمانها {سازمانهای مختلفی که جهت برقراری صلح تأسیس شدهاند} بر اساس نیّت خیر افردا صلحطلب تأسیس شدهاند و اهداف والایی نیز دارند، ولی با شرایط کنونی هرگز قادر به نیل به آنها نخواهند بود. اولن نمایندگانی که فرمودید، حائز شرایط اصلی نیستند. زیرا الان هرکدام از آنها به منظور حفظ منافع گروه خود در سازمان حضور مییابد و در این راه حاضر به لطمه زدن به منافع دیگر گروهها نیز هستند. درحال که وقتی صحبت از صلح جهانی میکنیم، این نمایندگان باید نفع کل جوامع را درنظر بگیرند و …»
به نظر من، نویسنده {انگاری هماین آقای دکتر هستن} آمده پا کند توی کفش عطار و خیال کرده یک ورژنِ دیگری از منطقالطیر را نوشته است. امّا بس که کتاب تب دارد و هذیان میگوید و رو اعصاب است بیشتر به درد آقای دکتر میخورد محض نسخهپیچی به بیماران، بدهد دست ایشان تا درجا از هوش بروند بدون درد و خونریزی امّا با اعصاب خراب! البته، عذّهای هم عینهو ما جانسخت هستند و دوام میآورند ولی از یکجایی به بعد، من به مرگ خودم راضی شدم بس که بهداشت روانی آدم را مختل میکند این روایتِ … دوباره جای خالی را با مقادیر فحشهای خفن پُر کنید.
خلاصه، خودتان را دوست داشته باشید و «پنجمین روز آفرینش» را نخوانید.
* با احترام به قصیر امینپور، در «بیبال پریدن» میگفت.
** فرهاد فیروزبخش نوشته این کتاب را. سال ۱۳۷۹، انتشارات فرهنگ و هنر چاپ کرده است آن را در ۵۰۰۰ نسخه با قیمت ۴۰۰ تومان. ۸۰ صفحه هم دارد.
نسیم در 09/05/27 گفت:
سلام گلم
به عکس گل و بلبلبلیش نمیاد اینقدر خفن باشه رویا جونی… حالا مگه قصه راجع به چی هست؟؟؟
راستی اشتباه نشه جای خالی کامنت منم از اون فحشا بزارن؟؟؟
:*
نسيم در 09/06/04 گفت:
واقعا اون بخش از کتاب رو یه پرنده گفته بود
اوههههههههههه
بر کامنت قبلی پافشاری می کنیم که به این عکس گل و بلبلی نمی اومد این همه منطق الخریت
راستی چقدر اون حرفت راجع به آدم های زنجیر لازم رو دوست داشتم