انسان، آهستهآهسته عقبنشینی میکند.
هیچکس یکباره معتاد نمیشود.
یکباره سقوط نمیکند.
یکباره وا نمیدهد.
یکباره خسته نمیشود، رنگ عوض نمیکند، تبدیل نمیشود و از دست نمیرود.
زندگی بسیار آهسته از شکل میافتد.
و تکرار و خستگی، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند.
باید بسیار هوشیار باشیم و نخستین تلنگرها را، بههنگام و حتّا قبل از آنکه ضربه فرود آید، احساس کنیم.
هرگز نباید آن روزی برسد که ما صبحی را با سلامی محبّانه آغاز نکنیم.
خستگی نباید بهانهیی شود برای آنکه کاری را که درست میدانیم، رها کنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.
قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدمهای بعدی را شتابان برخواهیم داشت.
ما باید تا آخرین روز زندگیمان _ که اینگونه به دشواری بر پا نگهاش داشتهییم _ تازه بمانیم.
به خدا قسم که این حق ماست.
چهل نامهی کوتاه به همسرم، نادر ابراهیمی
{+}
sara در 09/09/04 گفت:
آری…آهسته….خسته می شویم و همواره خسته می مانیم…
سعادت در 09/09/04 گفت:
ممنونم. خیلی عالی بود. هیچ وقت فراموش نمی کنم. به خاطر نظر قبلی معذرت می خوام
سعادت در 09/09/05 گفت:
سلام. من اشتباه می کردم چون حرف شما درست بود. نظر من اشتباه بود. سرنوشت آدمها دست خودشونه یعنی می خوام بگم این ماییم که داریم زندگی می کنیم و خودمونیم که برای زندگیمون تصمیم می گیریم. این خیلی خودخواهانه بود که یه جور خاصی فکر می کردم. الان باید شرمنده باشم. زندگی سیلی از فکرهای اشتباه یا درست و کارهای صحیح یا نادرسته و من باید یاد بگیرم که کار اشتباه کمتر انجام بدم و فکر نادرست کمتر داشته باشم. هیچ وقت یادم نمی ره کسی که دوسش دارم بهم گفت بزرگ بشی جواب چراهاتو می فهمی. می خوام مثبت باشم و مثبت فکر کنم. می خوام آدم خوبی باشم. می خوام صبور باشم.
haafez در 09/09/05 گفت:
in haghe ma nist,vazifeye mast
inja ro dus dashtam,ziba bud
1Tanha در 09/09/06 گفت:
چه خوب گفته…