اهلِ این نیستم که یک فیلم را چندبارچندبار ببینم. «شبهای روشن»، «نیمه پنهان» و «قارچ سمّی» از معدود فیلمهای ایرانیاند که خیلیخیلیخیلی دیدهام و حتّا، بازدیدنِ آنها را نیز همچنان دوست دارم. دارم این مقدمه را مینویسم تا بگویم پریشب، داشتم دوباره فیلمنامهی «نیمه پنهان» را میخواندم و نمیدانم چرا قبلن ندیده بودم (یا دیده بودم و یادم نبود) که اوّل کتاب نوشتهاند این فیلمنامه اقتباسی آزاد است از رُمان «بعد از عشق».
نامِ «فریده گلبو» را در سایت کتابخانهی دانشگاه سرچ کردم و خُب، کتاب موجود بود. هولدرلین آن را امانت گرفت و دیشب، خواندمش. نتیجه؟ به استحضار میرسانم که برای اوّلینبار، فیلمی را بیشتر از کتابش دوست دارم. صادقانه بگویم؟ «بعد از عشق» را اصلن دوست ندارم. حتّا، اگر بعضی از دیالوگهای فیلم عینهو متنِ داستان باشند یا بیشتر آدمها همان باشند که در کتاباند، ولی … خانوم میلانی یک آنِ ویژه و منشِ سیاسی و اجتماعی گذاشته در شخصیتپردازیِ آدمهای فیلمش – بهخصوص، فرشته و بهخصوصتر، جاوید – که ماجرای عاشقانهی آنها ورای قصّهی عامهپسندی است که خانوم گلبو در کتابش تعریف کرده. ضمن اینکه، زبانِ او و توصیفهای شاعرانهی مثلن فیلسوفانهاش هم خوشآیندم نبود و میشود گفت فقط بهخاطر علاقهام به فیلم «نیمه پنهان» بود که تاب آوردم و تا تهِ داستانِ «بعد از عشق» را خواندم.
تهران 5 عصر در 14/02/26 گفت:
خب این طبیعی است. گاهی فیلمساز قادر است از یک کتاب متوسط فیلمنامه ای ماندگار بسازد و گاهی برعکس. من هم از کتاب چهل سالگی خوشم نیامد گرچه فیلمش هم چیز دندانگیری نبود ولی لااقل فیلم، ضعف های کتاب را تا حدی پوشانده بود. در حالیکه فیلمنامه “پری” را خواندم و چند سال بعد، فیلمش را دیدم. خیلی با چیزی که خواندم تفاوت نداشت. البته پری اقتباسی نبود. ولی برایم عجیب بود تصور من با تصویری که بعدها دیدم یکی بود.
*
*
*
*
چهار ستاره مانده به صبح؛
هنوز «چهل سالگی» را نخواندهام، ولی دربارهی فیلم با شما همنظرم. خیلی چشمگیر نبود.
پریِ مهرجویی هم در اصل اقتباسی است از داستانهای سالینجر، رمان «فرانی و زویی» با داستان کوتاه «یک روز خوش برای موزماهی». قبلن دربارهاش اینجا نوشتهام. بعد از خواندنِ کتابها، دیگر فیلم را نمیتوانستم خیلی دوست داشته باشم.
تهران 5 عصر در 14/02/26 گفت:
“شب های روشن” هنوز تماشایی است
*
*
*
*
چهار ستاره مانده به صبح؛ «شبهای روشن» همیشه تماشاییست …
لي لي كتابدار در 14/03/08 گفت:
یادمه من هم با چه شوقی بعد دیدن فیلم نیمه پنهان رفتم سراغ کتاب و دقیقا همین حال را داشتم 🙂
چهل سالگی رو زود بخون. یه وقت صبر نکنی تا چهل سالگی خودت. یکی از بهترین های ایرانی که خوندم:)
*
*
*
*
چهار ستاره مانده به صبح؛ باشه لیلی :)) در اسرع وقت، میخوانمش.