چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

«فرانی و زویی» پناه‌گاهِ خوبی بود برای پریشانی‌های ذهنی‌ام. دست‌کم ذهن مرا از موضوع‌های تازه‌ای پُر کرد تا جای خالی برای افکار مخرب باقی نماند. یکی، دو روز پس از خواندن کتاب، نشستم به تماشای دوباره‌ی پریِ؛  هم‌آن دخترِ عاصی و معترضِ داریوش مهرجویی که پاشنه ورکشیده به راه سلوک می‌افتد با ذکر مُدام زیر لب.

قبلن فیلم را دوست داشتم امّا این‌بار … پری را می‌دیدم که یک کپی افتضاح از داستان سالینجر بود. شما بگو حتّا یک سکانس. نبود. حتّا یک سکانس نبود که آدم راضی باشد ازش که حرص نخورد «آخه چرا گند زدی به داستان مردم، مهرجویی؟»

مثلن در داستانِ اوّلِ کتابِ سالینجر به نام «فرانی» هم‌آن ماجرایی روایت می‌شود که در ابتدای فیلمِ مهرجویی؛ پری خسته و افسرده از دانش‌گاه و استادهای بازاریِ ادبیات و شلوغ و پلوغی خانه‌شان می‌رود اصفهان نزد اقوام و پسرعموی مثلن نامزدش؛ فرهاد جم. این دو سوار ماشین می‌شوند و حرف می‌زنند از هر دری و توی شهر می‌گردند و فلان و بیسار تا وقتِ ناهار می‌شود و جلوس می‌کنند در رستورانی و حین صرفِ غذا، دوباره بحث و …  یعنی قابل‌مقایسه نیست آن‌چه سالینجر با کلمات تصویر کرده و چیزی که مهرجویی با تصاویر تخریب کرده!

داستان دوّمِ سالینجر یعنی «زویی»، می‌شود آن بخش از فیلم مهرجویی، وقتی پری از اصفهان به تهران برگشته و به انزوا گرائیده با روزه و ذکر و … در کتاب، گفت‌وگوی معرکه‌ای آمده است که بین مادر خانواده‌ی گلس اتّفاق می‌افتد و زویی، که در حمام می‌گذرد. محشر است این گفتمان. بعد آقای مهرجویی برداشته با آن گپ و گفتِ «اعظم‌جون» و «داداشی» ریده‌ به خلاقیّتِ سالینجر. ایضن آن مکالمه‌ی تلفنی «زویی» و «فرانی» از اتاق «سیمور» و «بادی» را مقایسه کنید با مکالمه‌ی «پری» و «داداشی» از اتاق «اسد» و «صفا». گند زدن می‌دانید چه حالتی می‌شود؟ یعنی هم‌این فیلمی که مهرجویی مرتکب شده است.

یک فصلی هم در فیلم هست درباره‌ی آن داداش اسدِ پری‌اینا که ماجرای داستانِ یک روز خوش برای موزماهی را به تصویر کشیده است آن هم … یعنی بد و بی‌راه بنویسم دوباره؟

× × ×

پی.‌نوشت ۱)؛  مهرجویی رکوددار اقتباس در سی‌نمای ایران.

پی.نوشت ۲)؛ مهرجویی بعد از اعتراض سالینجر در کمال حیرت کسانی که هم فیلم را دیده بودند و هم رمان را خوانده بودند، ادعا کرد رمان را نخوانده است.

پی.‌نوشت ۳)؛ این یادداشت درباره‌ی شباهت‌های اتّفاقی! کتابِ «عقاید یک دلقک» نوشته‌ی «هانریش بُل» است با کتاب «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی» نوشته‌ی «داریوش مهرجویی».

دیدگاه خود را ارسال کنید