چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

: یکی از هزار دفعه‌ای که می‌خواستیم  بگو مگو تموم کنیم برام نوشتی اگه باهات آشتی کنم یه سبد ستاره برام می‌چینی.

حیف. چیزی نمونده آفتاب بزنه. درعوض می‌تونم برات ستاره‌ی صبح رو بچینم.

: مبادا دست از ول‌خرجی‌هات برداری.

می‌گن موقع طلوع ستاره‌ی صبح اگه دعا کنی مستجاب می‌شه.

امتحان کن.

 

تردید (۱۳۸۷)

*