×
آدم است دیگر، گاهی دلش میخواهد با خودش به زمستانی فکر کند که با تو رفته است سینما برای تماشای چارچنگولی و دلداده. بعد اوایل بهار بود که سوپراستار و وقتی همه خوابیم را دیدیم و تابستان هم خاک آشنا و دربارهی الی را. پائیز که شد تو دوباره اینجا بودی و بیپولی را دیدیم و امشب، دلم برای بهانهی اوقات تلخی آن یکشنبه که با هم رفته بودیم سینما تنگ شده است، خیلی.