چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

«آن‌چه دانش‌مندان و فلاسفه می‌اندیشند، عامه تجربه می‌کنند
تاریخ بیهقی

مردی را فرض کنید که بی‌سودای نام و انگیزه‌ی نان بیش‌تر عمرش پی تحصیل و تحقیق گذشته و حالای هشتاد و چندسالگی‌اش همّت کرده است تا مجموعه‌‌ای مکتوب از آن‌چه دیده و شنیده و خوانده و نوشته تهیّه کند محض یادگاری برای نسلِ فعلی و بعدی. لابُد پیرمرد ما را هم به کیش خود پنداشته و خیال کرده عین خودش هستیم که نسبت به باورهای کهن و اعتقادهای قدیم و تجربه‌های چندهزارساله‌ی فرهنگی فروتن است و مشتاق. می‌پرسید چرا این حرف را می‌گویم؟ چون پیرمرد چوب حراج زده به زار و زندگی‌اش، خانه‌اش را فروخته و سرمایه کرده برای چاپ کتاب‌های مختلف با موضوع فرهنگ عامه. فکرش را بکنید، در این سال‌های دیرسالگی‌ که هر کسی پی آرام و قرار خودش است، او هنوز دغدغه‌ی کار علمی و عمل فرهنگی دارد. چه عجب! بالاخره کنج‌کاو شدید برای دانستن اسم و رسمِ پیرمرد. هرچند خودش … گفتم که دغدغه‌ی نام و نان ندارد دیگر.

«عبدالرحمان عمادی» متولّد بهمن ‌ماه ۱۳۰۴ است و شمالی. درس ِ حقوق و قضا خوانده، وکیل است و شعر هم می‌گوید. علاه‌‌براین، پیرمرد در زمینه‌ی ایران‌شناسی نیز پژوهش‌گرِ قَدَری‌ست با مقاله‌های درست و درمان که در مجله‌های معتبر منتشر شده‌اند. پاییزِ سالِ گذشته بود که پنج عنوان کتاب هم از او چاپ شد؛ آسمانکَت، حمزه آذرک و هرون‌الرشید، خوزستان در نام‌واژه‌های آن، دوازده گل بهاری و لامداد.

کتاب‌های عمادی مجموعه‌ای است از مقاله‌های متنوع درباره‌ی ادبیات، آداب و رسوم و تاریخ و فرهنگِ مردم ایران. مثلن، «حمزه آذرک و هرون‌الرشید» از نوشته‌های دوران نخستین فرهنگ‌پژوهی پیرمرد است که بیش‌تر از نیم‌قرن از نگارش اولیه‌ی آن می‌گذرد. عمادی این پژوهش را برای پایان‌نامه‌ی دوره‌ی کارشناسی‌ قضایی‌اش انجام داده بود و در آن جنبش حمزه‌ی آذرک را بررسی می‌کند و توضیح می‌دهد که چرا این قیام از نظر جهان‌بینی دینی و اجتماعی و دست‌گاه اداری و سیاسی قابل‌توجّه است.

«لامداد» هم شامل شانزده مقاله است. مثلن، عمادی در مقاله‌ی اوّل از این کتاب نشان می‌دهد که اگر مردم «تبریز» به شهرشان می‌گویند «تربیز» از بی‌سوادی نیست. بل‌که تربیز یک واژه‌ی کهنِ ایرانی است و مرکب از دو قسمت: «تر» و «بیز» که ریشه در داستان‌های دینی و ملّی ایرانی دارد.

در لامداد مقاله‌ی جالبی هم درباره‌ی قاعده‌ی بود و نبود حرف «ر» در میانه‌ی گروهی از واژه‌های ایرانی آورده شده است. مثلن شما تا الان فکر کردید چرا «فروردین» به‌صورت «فرودین» هم نوشته می‌شود؟ یا روی چه حسابی وقتی «گرسنه‌» هستید هی می‌گوئید گشنمه (گسنه)؟ خُب، اگر هنوز فکر نکرده‌اید، الان بنشینید و فکر کنید و ببینید این قاعده درباره‌ی کدام کلمه‌های دیگر هم صدق می‌کند و بعد، … اگر خواستید به نتیجه برسید مقاله‌ی عبدالرحمان عمادی را بخوانید.

ضمنن، قابل توجّه پُلودوستان از جمله خودم! آقای عمادی یک مقاله‌ی خوش‌مزه هم درباره‌ی برنج در این کتاب نوشته‌اند. «نام‌های دریاچه‌ی ارومیه» و «پرندگان ایران» نیز دو مقاله‌ی جالبِ دیگر هستند که در «لامداد» چاپ شده‌اند.

عمادی در یکی از کتاب‌هایش هم نگاهی دارد به ادبیات دیلمی و طبری. می‌پرسید کدام یکی؟ «دوازده گل بهاری» را می‌گویم که مجموعه‌ای‌ست از هشت مقاله با نام‌های دوازده گل بهاری، شعری دیلمی درباره‌ی جغرافیای تاریخی ایران زمین، گوشه‌ای از ادبیات و لغات طبری – دیلمی، چند واژه‌ی کهن و ایرانی به‌جا برای صیفی‌کاری و کشت و توسعه‌ی نباتات جالیزی، داستانی از اسکند و دارا در دو شعر کهن طبری و دیلمی و ….

پیرمردِ مهربان با تقدیم این کتاب به همسرش، از او به‌عنوان «یار سال‌ها و دوست‌دار گل‌ها» یاد کرده و در ابتدای مقاله‌اش می‌نویسد:«از روزگار کهن گل‌های رنگارنگ، به‌ویژه آن‌ها که به رنگ‌های عمده‌ی سرخ و سفید و زرد و کبود و سبز بوده‌اند، هر کدام یک دنیا معنی و مطلب را بازگو کرده میان کسانی که می‌خواستند با هم سخن بگویند، امّا امکان گفت‌وگوی نزدیک و دوبه‌دو را  نداشته‌اند، هم‌‌واره پیک و پیامبر شایسته‌ای بوده‌اند. جوانی که یک شاخه گل به محبوب خود می‌دهد با هم‌آن نشانه‌ی کوچک و ساده آن‌قدر مطلب به کسی که روی سخن با او است می‌فهماند که با سیاه کردن چند صفحه کاغذ نیز نمی‌توان از عهده‌ی گفتنش برآمد.» در ادامه نیز داستان دوازده گل بهاری در فرهنگ دیلمی را تعریف می‌کند؛ بوزبوزه، پابچال، کاس اشکنه، فاتماکی، سوسنک، ماسه بولبول، موشون، آلاله، اسکتو، اپندل، پیغومبره گل و خیری.

… امّا «آسمانکَت» کتابی‌ست که خودم بیش‌تر دوست دارم و شامل پنج مقاله است درباره‌ی چند رسم مردمی در خطّه‌ی دیلم؛ مازندران و رشت و آن حوالی.
کتاب با شعری هخامنشی درباره‌ی آفرینش شادی شروع می‌شود. نویسنده با نقد و بررسی این شعر می‌گوید که ما همیشه هم ملّت عزا و غم نبوده‌ایم. درواقع، شعر از این‌نظر بی‌مانند است که جهان‌بینی دیگری از ایران کهن را نشان می‌دهد و عمادی براساس آن درباره‌ی روزگارِ دوری می‌گوید که جشن و شادی بخشی از ستایش پروردگار بود و معنایی روحانی داشت.  و در ادامه توضیح می‌دهد که در ادب فارسی، آزادی و سپاس و شادی، هر سه یکی بوده‌اند.

حیف‌ام می‌آید دو سطر از این مقاله را برایتان ننویسم که عمادی به نقل از مینوی خرد آورده است؛ «دانا از مینویِ خرد پرسید که راه رسیدن به بهشت و رستگاری چیست؟ مینوی خرد پاسخ داد:«۱- هنگامی‌که خرد را به پشتیبانی گیرند ۲- مینوی شادی را مانندِ سلاح و زره و جوشن بر تن پوشند.»
حالا شما بهشتی هستید یا جهنمی؟

واژه‌ی «آسمانکَت» هم به‌معنای صاعقه است که در مقاله‌ی دوّمِ کتاب مفصّل درباره‌اش صحبت می‌شود و عمادی از چرایی و چگونگیِ آسمانکَت در باورِ مردمان قدیم می‌گوید که توجیهی افسانه‌ای است و مفهوم آن با ویژگی‌های «اندرا» خدای جو و فضا در میان هندیان باستان و ایزد تیر یا تیشتر و مهر و بهرام و هم‌چنین، ایزاد رام و وایو در یشت‌های اوستا سازگاری دارد.

مقاله‌ی آخر این کتاب هم با عنوان «عید کدوزنی» برای من جالب بود. عید کدوزنی یکی از جشن‌های مهم در ایران باستان بوده است که بعد از بحث و بررسیِ نویسنده متوجّه می‌شویم ریشه‌ی خیلی از بازی‌ها مانند چوگان یا رسم‌هایی مثل نار زدن در عروسی و یا … چرا راه دور برویم. یادتان نیست وقتِ مدرسه گوشه و کنار دفترهایمان پُر از قلب‌های نیزه‌خورده‌ی به خون نشسته بود. خُب؟ خُب ندارد که. نمی‌شود من یک خط بنویسم که این رسمِ ساده‌‌ی بچّه مدرسه‌ای‌ چه پشتوانه‌ی تاریخی و فرهنگی‌ای‌ دارد. باید مقاله را بخوانید تا متوجّه بشوید. تازه، مقاله را که بخوانید از پیشینه‌ی کدوقلقله‌زن و آن پیرزنی که رفت خانه‌ی دخترش تا چاق و چلّه بشود و … الی باقی داستان  هم باخبر خواهید شد.

به‌نظز من، مطالعه‌ی کتاب‌های عبدالرحمان عمادی جدای این‌که برای دانش‌جوهای رشته‌های علوم اجتماعی و ادبیات و تاریخ مفید است، برای هر خواننده‌ی ایرانی هم جذّاب خواهد بود. به قولِ صادق هدایت در مقدمه‌ی نیرنگستان «سرزمین ایران علاوه‌براین‌که چندین قرن تاریخ پشت سر دارد، مانند کاروان‌سرایی است که همه‌ی قافله‌های بشر از ملل متمدن و وحشی دنیای باستان مانند کلدانی، آشوری، یونانی، رومی، یهودی، ترک، عرب و مغول پی‌درپی در آن بار انداخته و یا با هم تماس و آمیزش داشته‌اند. ازاین‌رو کاوش و تحقیق درباره‌ی اعتقادات عوام آن نه تن‌ها از لحاظ علمی و روان‌شناسی قابل‌وجّه است بل‌که برخی از نکته‌های تاریک فلسفی و تاریخی را برایمان روشن خواهد کرد و پس از تحقیق و مقایسه‌ی این خرافات با خرافات سایر ملل می‌توانیم به ریشه و مبدا آداب و رسوم، ادیان، افسانه‌ها و اعتقادات مختلف پی‌ببریم.»
نیرنگستان نخستین تجربه‌ی مردم‌نگاری درباره‌ی فرهنگ عامیانه‌ی ایرانی است و هدایت در این کتاب از افکار و پندارهای عامیانه به‌عنوان عوامل به‌وجودآوردنده‌ و نگه‌دارنده‌ی مذاهب یاد می‌کند که در دوره‌های مختلف تاریخی راه‌نمای آدمی‌زاد بوده‌اند. او از فرهنگ عامیانه به‌عنوان منشاء تعصب‌ها، فداکاری‌ها، امیدها و ترس‌های بشری و هم‌چنین، بزرگ‌ترین و کهن‌ترین دل‌داری‌دهنده‌ی انسان نام می‌برد.

پی‌نوشت‌ها؛

۱٫ مسعود در  تجربه‌های آزادش نوشته که «یوسف علیخانی، تویِ برنامه‌ی کتابِ چهار شبکه‌ی چهار حرف خوبی درباره‌ی نمایش‌گاهِ کتاب زد، گفت: «تویِ نمایش‌گاه بگردید دنبالِ ناشرانِ کوچک، دنبالِ ناشرهایی که هنوز مغازه‌ای ندارند.» اشاره‌ی علیخانی اگرچه بیشتر به انتشاراتِ خودش، نشر آموت بود که انصافن در هم‌این مدتِ کوتاه شروع به کارش حرکتِ خوبی داشته و آن حلقه‌ی مفقوده‌‌ی کار نشر که تبلیغات باشد را خوب یافته است امّا معناهایِ دیگری هم داشت؛ لذتِ کشفِ یک انتشاراتِ گم‌نام که کلی کتابِ خوب هم چاپ کرده احتمالن فقط تویِ نمایش‌گاه نصیبِ‌تان می‌شود وگرنه ناشرهایِ معتبری مثلِ چشمه، نی، نیلوفر و… که مغازه دارند و طولِ سال هم می‌توانید هر وقت خواستید سر وقتِ مغازه‌هایشان بروید و بین کتاب‌هایِ تازه‌شان بگردید و چیزی را که می‌خواهید انتخاب کنید.»من این برنامه را ندیدم، امّا با نظر مسعود و پیش‌نهاد آقای علیخانی موافق هستم. حتّا اگر این پیش‌نهاد صرفاً درباره‌ی نشر آموت باشد. دست‌کم کتاب‌های عبدالرحمان عمادی ارزش کشف شدن دارند.

۲٫ با این‌که مدّت زمان زیادی از تأسیس نشر آموت نمی‌گذرد، امّا یوسف علیخانی وب‌سایتِ خوب و فعّالی راه‌اندازی کرده است و برای معرّفی و تبلیغِ کتاب‌هایی که منتشر می‌کند انصافن سنگ تمام گذاشته است. تلاشِ علیخانی علاوه‌براین‌که برای خودش فایده دارد به نفع نویسنده و مخاطب هم تمام می‌شود. مثلن اگر بروید این‌جا، روی جلد هر کتاب که کلیک کنید به صفحه‌ای هدایت می‌شوید که معرفی کتاب،  نقد و بررسی‌های مختلف، اخبار مرتبط و  گفت‌وگو با نویسنده‌ی کتاب در آن آمده است.

۳٫ در غرفه‌ی نشر آموت می‌توانید تازه‌ترین مجموعه داستانِ یوسف علیخانی به نام «عروس بید» را تهیّه کنید که داستان‌های آن در روستای میلک می‌گذرد. هم‌آن ده خلوت و وهم‌آلود که در مجموعه داستان‌های  قدم‌بخیر مادربزرگ من بود و اژدهاکشان هم بیش‌تر از یک مکان وقوع داستان نقش داشت و عملن به شخصیّتی زنده بدل شده بود.

۴٫ «به وقت بهشت» یکی از  کتاب‌هایی‌ست که نشر آموت چاپ کرده  و نویسنده‌ی آن دختر جوانی به نام «نرگس جورابچیان» است. این کتاب در سه ماه‌ی اوّلِ عرضه به بازار یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های فارسی بوده است.

۴٫ «معجون عشق» هم کتابی است از گفت‌وگوهای یوسف علیخانی با نویسنده‌های رُمان‌های عامه‌پسند؛ فهیمه رحیمی و میم مؤدب‌پور و …. که به‌نظر جالب می‌آید. در زمینه‌ی گفت‌وگو با نویسندگان، قبل‌تر کتاب «نسل سوّم داستان‌نویسی امروز» هم از علیخانی منتشر شده است.

۵٫ در راستای پی‌‌نوشت چهارم به خبرِ علیرضا روشن – محبوب‌ترین شاعرِ بی‌کتاب در گودر – در این‌جا توجّه کنید که از ساعت ۱۱ فردا در غرفه‌ی نشر آموت در نمایش‌گاه بین‌المللی کتاب تهران می‌گوید.

۶٫ شما کدام ناشر کوچک را کجای نمایش‌گاه کتاب کشف کرده‌اید؟

۲ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. مسعود در 10/05/10 گفت:

    چالب این جاست که من روز اول هرچه گشتم آموت را پیدا نکردم… آخر سر با کمک یکی از دوستان متوجه شدم که آموت غرفه ی اختصاصی ندارد و با انتشارات رسم یک غرفه ی مشترک دارند.

  2. چهار ستاره مانده به صبح در 10/05/11 گفت:

    چه خوب شد این رو گفتین، ممنونم.

دیدگاه خود را ارسال کنید