اینطوری که میگویند رُمانِ رهای عشق* دارد خوب میفروشد. کمقیمت هم نیست؛ ۷۰۰۰ تومان. چند صفحه است؟ سیصد و شصت و چند. نویسندهاش هم مثل فهیمه رحیمی یا نسرین ثامنی اسمدرکرده نیست. اسمش آناهیتا آذرشکیب است و توی شناسنامهی کتاب نوشتهاند متولّد ۱۳۶۶ است. ماجرای داستانش چیست؟ قصّه دربارهی دختری است به نام «رها رادان» که نقش آدمِ عاشقِ رُمان را بازی میکند و بعد از کلّی غم و غصّه دار فانی را وداع میگوید، ناکام. راوی دانای کل است و بخشهایی از قصّه را از زبانِ رها میخوانیم و درواقع، خاطرات اوست که توی دفتری نوشته و حالا، به دست برادرش افتاده است. زبانِ داستان عامیانه است و ماجراهای کتاب شبیه بیشتر رُمانهای عامهپسند است با همان فراز و فرودها؛ عاشق مُصر و معشوق سنگدل. زنبابای وحشی و خواستگار روانی و …. بیشترین بخش قصّه در فضای دانشجویی میگذرد، توی خوابگاه دخترانهای در کاشان و تا دلتان بخواهد داستانِ زندگی دخترهای مختلف در حاشیهی زندگیِ قهرمان روایت میشود، همگی هم بدبختِ توسریخورِ بیچاره.
این رُمان نه فصل دارد با عنوانبندیِ شاعرانهای که ربطی ندارد به متن و زبانِ اثر. مثلن؟ مثلن عنوان فصل سوّم این است: «از تاریکی آدمها، نه! از خاموشی نگاهت میترسم» و یا فصل چهارم؛ «غمهایت را چون دانههای تسبیح به بند میکشی».
کتاب را بخرید؟ من نمیدانم. بستگی دارد اهل خواندنِ رُمان عامهپسند باشید یا نباشید؟ اگر اهلش هستید که دیگر به نظر من چی کار دارید؟ بروید رهای عشق را بخرید و بخوانید و خوش بگذرانید. والا.
اینجا میتوانید متن گفتوگوی حورا نژادصداقت را با نویسندهی کتاب بخوانید. نویسنده هم مثل قهرمانِ رُمان درس حقوق خوانده و یک ترم را در شهرستان گذرانده و مقیم خوابگاه بوده است، منتها به جای کاشان، در سمنان. اینجوری هم که دربارهی خصوصیّات اخلاقیاش میگوید، آدم میتواند نتیجه بگیرد که رها را از روی خودش نوشته است.
*چاپ اوّل ۱۳۸۹، نشر آموت.