چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

:: بیش‌تر نسخه‌های چاپ اولِ کتابِ نیست توی نمایش‌گاه کتاب امسال به‌فروش رفت. من خوش‌حال شدم. دلم می‌خواست این اتفاق بیفتد. کتاب به چاپ دوّم رسیده و این پنج‌شنبه جلسه‌ای به نیّتِ نقد و بررسی شعرهای علیرضا روشن در نشر آموت* برگزار می‌شود. منتقدها این دوتا آقایی هستند که سِت‌ شده‌اند توی عکس؛ پورمحسن و بهرامی. آن نفر هم که عکسش را جفتِ طرح روی جلد کتاب می‌بینید آقای شاعر است، روشن.

:: خبر دوّم: ترجمه‌‌ی این کتاب هم با عنوان تا تو چند شعر مانده است؟ توسط انتشارات «ارِس» در مجموعه‌ی کلکسیون «پو و پسی» در فرانسه چاپ شده است. مبارک است.

:: دیگر این‌که: یکی توی گوگل‌ریدر درباره‌ی کتابِ روشن سؤال کرده و بسیاری جواب داده‌اند. من عین سؤال و چندتایی از پاسخ‌های ملّت را بی‌شرح و اضافه نقل‌قول می‌کنم؛

سؤال این بود؛

From Sophia in Google Reader

شما واقعا از شعر های “علیرضا روشن “خوشتون میاد؟ ! جدی واسم سوال شده

و ملّت این‌گونه پاسخ دادند؛

bahar XO – آره واقعا. نه به خاطر جو گودر و اینکه دوسش داریم. من این شعرارو واسه اونایی که نمی شناختنش خوندم و اکثرا خوششون اومده.

ملودی – بعضی هاش آره بعضی هاش نه. مثل همه شعرهای دیگه.

AnnaMaria AE – بله به این خاطر که با کمترین کلمات، بهترین تصاویر رو در ذهن آدم ها بازسازی می کنه. این خاصیت هایکو نویس هاست و کمتر کسانی این توانایی رو دارن.

Saber S – از بعضی‌هایشان!

Sina H. – منم کامنت ملودی

Parisa Karimi – بیشترش بعله. اون شعر هایی که خیلی توش ناله و بدبختی داره و التماس به یار که تو رو خدا برگرد رو نه!

Maryam Kh – شما واقعا از شعر های “علیرضا روشن “خوشتون نمیاد؟ ! جدی واسم سوال شده

marmar vz – خیلیاش خیلی خوبه.

Venus little – منم همینی که ملودی جونم گفت. تازه من از علیرضاروشن ی کمی می ترسیدم، بعد خودم نمی دونستم چرا. یه دفه رفتم تو گوگل سرچکردم اسمشو دیدم ی سری عکس داره با سیبیل ی سری عکس داره بدون سبیل. بعد من از علیرضا روشن با سبیل می ترسم ولی از علیرضا روشن بدون سبیل اصن نمی ترسم سطح علت یابی واقعن

برف گرم – من دوست دارم. به هر شاعری حالی دست داده و او حالش را به شعر سروده است

MH A – ماروشن را به خاطر شعرش نمی ستاییم، شعرش را به خاطر اینکه به قلم روشن سروده شده،لایک می کنیم.

s h i r i n – آره

Mohsen P – ام.اچ.آ… این کار شما این همانی کردن هست که عقل رو به مرخصی می‌فرسته و زبان رو به قتل می‌رسونه. خیانتی‌ست به اندیشه. هر شعری، شخصیتِ خودش رو داره، من شعر رو می‌خونم، به دلم بشینه لایک می‌زنم، نشینه هم، نه، اما به دلم نشینه، حداقل بهش فکر می‌کنم، نه این‌که چون همه شاعری یکسان دارن…

m s h – این زبون ساده و مستقیمش علت برقراری ارتباط است هرچی عصبی تر هم میشه دلونه تر میشه

Babak Ramin – این روزها همه علیرضا روشن را میخوانند ، شما چطور؟

Shi Shi – من واقعا خوشم می آد! خیلی دوستشون دارم. من خیلی اهل شعر و قصه خوندنم، انگاری احساس الانای ماها رو قشنگ می‌گه

بی پدر خودشیفته – یکی از بهترین سپید نویساییه که توی عالم مجازی و حتی واقعی خوندم. البته منم شنیدم برعکس نوشت هاش که مهربونه خودش خیلی بداخلاقه. حالا. شاعر از شعرش جداست.

shiva maghami – نه همش

روزگار همه AssA – بعضیاش خوبن

Ali Zandi – بعضیاش محشرن، بعضیای دیگش هم شاید از درک من خارجن ، ولی در مجموع شاعر گودری دوست داشتنی هستن

Serveh Mam Ghaderi – من هم شعراشون رو دوست دارم، داستان ها شون رو هم بیشتر

snowy lady – من خوشم میاد

Hadi Jami – منم بخش خاصی از شعرهاشون رو دوست دارم ، تصاویری هم که از چهره ایشون تو اینترنت هست گواهی بر بد اخلاق بودنشون نمی داد ، یه داستان چند وقت پیش نوشته بودند که بعد از خوندنش چند ساعتی مبهوت بودم .

Mahboub H – .معلومه که بله

یه نقطه‌ای ؟؟ – نه از همشون. بعضی‌هاشون خیلی خوبه.‏

Raha M – آره واقعا خوشمون میاد. امرتون؟

Fatemeh H.A – از بیشترشون

MaD tm – بله:)

Elasa – من که شعراشو دوست دارم..اکثر شعرهاشو. برا چندین نفر هم خوندم خیلی لذت بردند

neda sj – بله

mOOsa rafi – گاهی

Peyman . – آری

Amanniaz N – بله. شعری مثل ” به خودت نگیر شیشه پنجره ” با روحم بازی کرد.

bahare behboodi – جدی، آره

* برای شرکت در این نشست روز پنج شنبه بیستم مرداد بروید زیر پل کریم‌خان‌زند، نبش ایرانشهر به طرف غرب، پلاک ۱۷۰ (۱۷۸ قدیم). نشانه‌اش یک سنگِ غول است که جلوی در گذاشته‌اند.  آموت توی طبقه‌ی دوم این ساختمان است. جلسه هم ساعت پنج بعدازظهر شروع می‌شود.

دیدگاه خود را ارسال کنید