هیچچیز مثل یک لیوان شکلات داغ و یک بغل درست و حسابی خیالهای بد و کابوسها را از آدم دور نمیکند.
کورالین، نوشتهی نیل گیمن، ترجمهی آتوسا صالحی، نشر افق، ۱۳۸۹، صفحهی ۷۴
شخصیّت اصلی داستان، دخترکی به نام کورالین جونز است که با پدر و مادرش به خانهی جدیدی نقلمکان کردهاند، یک خانهی عجیب و غریبِ کمی تا قسمتی مرموز. او که عاشق ِ ماجراجویی و کشفِ چیزهای معلوم و غیرمعلوم است در اتاق پذیرایی ِ خانهی جدیدشان با دری روبهرو میشود که با یک تیغهی آجری مسدود شده. البته این همهی ماجرا نیست. بالاخره، کورالین به دنیای شگفتانگیزِ پنهان پشتِ این در راه مییابد و با آن یکی پدر و مادرش دیدار میکند؛ پدر و مادری با چشمهای دکمهای. داستان، پُر از خیالهای خوب و بد، شیرین و تلخ است با جزئیاتِ تخیّلیای که آقای گیمن آنقدر خوب تعریف میکند آدم چارهای ندارد مگر باورکردن و همراهشدن با آنها.
با اقتباس از داستانِ دوستداشتنی کورالین یک انیمیشن هم ساخته شده که قصّهاش فرقهای کوچکی دارد با کتابِ نیل گیمن. مثلن در انیمیشن یک پسربچّهی چاقالو یا عروسکی کپیِ کورالین وجود دارد که در داستانِ گیمن نیست و …. منتهی، من از اقتباسِ تصویری کورالین هم خوشم آمد، بهخصوص با دوبلهی بامزهی فارسیاش.
راستی، کورالین هم یکی از بهترین کتابها/ فیلمهایی بود که در سال نود خواندهام/ دیدهام.
صاد در 12/04/10 گفت:
بخاطر همون جملهای که اول نوشته بودین، رفتم گرفتمش.
بامزه بود 🙂