چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

کسی هست، کسانی هستند
که چاله‌هایت را پُر می‌کنند
کسی هست، کسانی هستند
که از عشق تیر بارانت می‌کنند
کسی هست، کسانی هستند
که نام اصلی‌ات را صدا می‌کنند
تو امّا این چیزها را نمی‌فهمی
روزی سه‌بار می‌نشینی
و بال‌های قیچی‌شده‌ات را … درد می‌کشی!

از کتاب دختری به زیبایی روباهی که ترسیده باشد
سروده‌ی «هدی حدادی»
انتشارات چکه و شهر قلم

دیدگاه خود را ارسال کنید