نمیدانم تا الان هفتهی ملی کودک را چگونه گذراندهاید؟ از کجا باید بدانم؟ مگر به من خبر میدهید؟ تعارف هم که نکردهاید خانوم چهارستاره بیا با هم برویم فلان جشن و بهمان نمایشگاه. باشد. باشد. باشد. ولی من تکخور نیستم. گفتم اینجا بنویسم که اگر تا امروز فرصت نکردهاید کودکِ درون و یا کودکِ برونتان را ببرید اینجور مراسم مفرح، فردا را دیگر از دست ندهید. چه خبر است؟ دومین جشن فصلی لاکپشت پرنده در فروشگاه شهر کتاب مرکزی برگزار میشود.
جشن قبلی را یادتان هست؟ اواخر تیرماه بود. دربارهاش هم نوشته بودم؛ قبل از جشن و بعد از جشن. توصیهام این است که غول تنبلیتان را قورت بدهید و بیایید خودمان را خوشگلموشگل کنیم و برویم لاکپشت هوا کنیم.
آنجور که توی خبرها گفتهاند بیست، سیتایی نویسنده/مترجم و تصویرگر کتاب کودک و نوجوان هم به این جشن خواهند آمد. از این نویسندهها، چندنفری هستند که نام و کتابهایشان برای نسلِ من نوستالژی است. مثل کی؟ فریبا کلهر. یکی، دو مترجم هم هستند که من کارهایشان را دنبال میکنم و انتخابهایشان را دوست دارم. مثل نسرین وکیلی که کتابهای آقای آلموند عزیزم را ترجمه میکند. راستی، توی فهرستِ چهارم لاکپشت پرنده کتابی هم از دیوید آلموند برای کودکان معرفی شده است. کدام کتاب؟ کیت، گربه و ماه. دیگر؟ اوه. دیدید؟ نزدیک بود یادم برود. از من به شما وصیت که حتمن میکهارته اینجا بود را بخوانید. این کتاب را نشر ماهی منتشر کرده اگر به جشن آمدید که میتوانید همانجا تهیه کنید.
دیگر؟ پس قرارمان باشد برای فردا، ساعت پنج بعدازظهر، که توی شهر کتاب هم را ببینیم و حرف بزنیم، مفصل. از همهچی. ریا نباشد، ولی این را بگویم که جناب دایناسور مرا هم میتوانید در آنجا ببینید و بخرید.
Arezoo در 12/10/10 گفت:
هر شب از پشت بام رویاها، می پری از خیال بالاتر
از خیال پرنده حتی از، آرزوهای بال بالاتر
لاک پشتی اسیر گودالم، من کجا و بلند پروازی
می پرم با تمام نیرویم یک وجب از زوال بالاتر
خوش بگذره دوست جان. جای من رو هم خالی کنید….
Arezoo در 12/10/11 گفت:
سلام دوستِ فور استارم
بفرمایید…بفرمایید… تشریف بیارید وبلاگ بنده تا سورپرایز تقدیمتون کنم.
“وبلاگ خوبی داری. منم آپم عزیزم. بهم سر بزن”;)
زهرا در 12/10/12 گفت:
دیر رسیدم!
سارا در 12/10/12 گفت:
خیلی دوست داشتم بیام. نه به خاطر لاک پشتی که پرواز می کنه، به خاطر جشن و جمع و شادی و….
ولی دانشگاه بودم:(
چهار ستاره مانده به صبح در 12/10/14 گفت:
آرزو جان
جای خالیت در جشن لاکپشت به کنار، بگو با این همه مهر و محبت تو چه کنم؟
چهار ستاره مانده به صبح در 12/10/14 گفت:
دوست خوبم، زهرا
امیدوارم در جشن بعدی ببینمتون 🙂
چهار ستاره مانده به صبح در 12/10/14 گفت:
سارااای من
:*