۱- رفتم بالا انار بود (از مجموعهی رفتم بالا، اومدم پایین)
۲- خوبه که با دیگران فرق داری (از مجموعهی دنیای دوست داشتنی من)
۳- کتاب صلح (از مجموعهی دنیای دوست داشتنی من)
۴- زندگی جدید جناب دایناسور
۵- دوستت دارم (از مجموعهی دنیای دوست داشتنی من)
۶- احساسهای خوب (از مجموعهی دنیای دوست داشتنی من)
۷- با مامان ها چطور کنار بیاییم
۸- رفتم بالا سیب بود (از مجموعهی رفتم بالا، اومدم پایین)
۹- میخوای با من دوست بشی؟ (از مجموعهی بخوان و بخوان)
۱۰- رفتم بالا مورچه بود (از مجموعهی رفتم بالا، اومدم پایین)
۱۱- تدی مؤدب است
۱۲- واقعیتها و دروغها (از مجموعهی بخوان و بخوان)
۱۳-گروه نمایش میوهها و سبزیجات
۱۴- جادوی کریسمس (از مجموعهی آکادمی اکلیلیها)
۱۵- در برکه (از مجموعهی کتابهای آکاردئونی)
میگویند هدیهدادن کتاب در روز جهانی کتاب کودک (دوم آوریل برای خارجیها و چهاردهم فروردین برای ایرانیها) دوبرابر روزهای عادی ثواب دارد. «ملّتها را از راه داستان تصوّر کن» شعارِ امسالِ این مناسبت فرهنگی است. فکر کردم بد نیست چند کتاب از چند نویسنده با ملیتهای مختلف (چینی، آمریکایی، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و …) معرفی کنم برای عیدی به بچّهها و حتّا بزرگترها؛
:: «جایی که کوه بوسه میزند بر ماه» اثر «گریس لین» یک رُمانِ هزار قصه مبتنی بر افسانهها و اسطورههای چینی که مخاطب را به دنبال کردنِ رؤیاهایش دعوت میکند. این کتاب از سوی «نشر افق» و با ترجمهی «پروین علیپور» برای نوجوانان منتشر شده، ولی فکر میکنم بچههای کمتر از دوازده سال و حتا بزرگترها هم از خواندن آن لذّت خواهند برد. قیمت؟ ۱۰۵۰۰ تومان.
:: انتخاب یک کتاب از میان آثار نویسندگان آمریکایی برایم سخت است؛ «پسرخاله وودرو»،«آرزوهای کوچک»، «یک سال بدون او» و … همگی کتابهایی خواندنی و دوستداشتنیاند. بااینحال، بهخاطرِ سالِ آشتی ملی با اوتیسم – سلام شادی بیضایی – از رُمان «مقررات» اثر «سینتیا لرد» نام میبرم. این کتاب را «کیوان عبیدیآشتیانی» ترجمه و نشر افق با قیمت ۷۸۰۰ تومان منتشر کرده است. داستانِ آن هم دربارهی کاترین است. دختری دوازده ساله که برادرِ کوچکترش اوتیسم دارد. کاترین برادرش را دوست دارد، ولی بهخاطرِ وضعیتِ او خجالت میکشد و درعینحال، خشمگین است. او از واکنشهای مردم نسبت به دیوید آزار میبیند و همچنین، احساس میکند برادرش باعث شده تا پدر و مادرش او را نادیده بگیرند و نتواند دوستی داشته باشد. باز هم فکر میکنم خواندنِ این کتاب برای نوجوانان و حتّا بزرگترها لذّتبخش خواهد بود.
:: «جکولین ویلسون» یکی از نویسندههای محبوب من است و بیشتر کتابهایش را دوست دارم؛ «لیزی دهنزیپی»، «گربهی مومیاییشده»، «هتل ستاره»، «خانه به دوش» و …. برای همین انتخابِ یک کتاب از میانِ آثار این نویسندهی انگلیسی هم برایم سخت است. من که میگویم آدمِ ده سال به بالا هر کتابی از این خانم بخواند، ضرر نکرده است. مثلاً «طولانیترین آواز نهنگ» یکی از بهترین رُمانهایی بود که نوروزِ پارسال خواندم. این کتاب با ترجمهی «نسرین وکیلی» از سوی نشر افق چاپ شده است. قیمت؟ ۱۰۵۰۰ تومان.
:: انصاف نیست که از میانِ آثارِ نویسندگانِ ایرانی به رُمانهای «بابابزرگ سبیل موکتی» نوشتهی «علیاصغر سیدآبادی» و «این وبلاگ واگذار میشود» نوشتهی «فرهاد حسنزاده» اشاره نکنم، ولی تا الان سه کتاب پیشنهاد کردهام از یک ناشر! این دو تا را هم بنویسم، شما فکر نمیکنید من کارمندِ افق شدهام؟ برای همین، دوباره خواندنِ «روزنوشتهای درخت ته کلاس» نوشتهی «شادی خوشکار» را به نوجوانان توصیه میکنم. این کتاب را نشر چکه و شهر قلم با قیمت ۲۲۰۰ تومان منتشر کرده است.
:: «نان ابری» داستانی کوتاه و تصویری از «هینا بک»، نویسندهی اهل کره جنوبی، است. این کتاب با ترجمهی «کیانگ اینلی» از سوی نشر او و با قیمت ۵۵۰۰ تومان منتشر شده است. «نان ابری» را میتوانید به خردسالان و بچّههای کلاس اوّلی هدیه بدهید.
:: از «زکریا تامر»، نویسندهی عرب، دو کتاب به فارسی ترجمه شده است؛ «جوجهتیغی» و «داستانهای رندا». هر دو هم شامل سی و چند حکایتِ کوتاه هستند دربارهی مسائل اخلاقی و اجتماعی که برای کودکان مناسباند. این کتابها با ترجمهی «رحیم فروغی» از سوی «نشر چشمه (کتاب وَنوشِه) و با قیمت ۲۰۰۰ تومان و ۲۴۰۰ تومان منتشر شدهاند.
:: «داستان بیپایان» سفری پُرماجراست به جهانِ رؤیاها. داستانی تخیّلی از ادبیات کلاسیک جهان که میکائیل انده، نویسندهی آلمانی، نوشته و شیرین بنیاحمد آن را به فارسی ترجمه کرده است. چاپ سوم این کتاب با قیمت ۱۲۰۰۰ تومان از سوی نشر چشمه (کتاب وَنوشِه) منتشر شده و برای بچّههای دوازده سال به بالا مناسب است.
:: «کودک، سرباز و دریا» اثر «ژرژفون ویلیه» اوّلینبار سال ۱۳۴۹ با ترجمهی «دلآرا قهرمان» از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد. طی این سالها، حدود ۱۵۰هزار نسخه از این کتاب منتشر شده است و بااینکه ماجرای آن دربارهی جنگ جهانی دوّم و اشغالِ فرانسه توسط ارتش آلمان است، ولی داستانی سرشار از مهربانی و دوستی است. قیمت پشتِ جلدِ کتابی که من دارم ۱۳۵۰ تومان است و فکر نمیکنم قیمتِ چاپهای جدیدترِ آن هم خیلی تفاوت داشته باشد با این رقم.
:: مانولیتو را خیلی دیر پیدا کردم، ولی عزیزترینِ من شده است. پسرکِ عینکیِ مجموعهی هفت جلدی «مانولیتو» میتواند یکی از بهترین دوستانِ کودکان باشد. این مجموعه اثر «الویرا لیندو»، نویسندهی اسپانیایی، است که با ترجمهی «فرزانه مهری» از سوی انتشارات آفرینگان منتشر شده است. قیمت؟ حوصله ندارم جمع بزنم، ولی فکر میکنم قیمت هفت جلدش میشود حدود ۳۷ هزارتومان.
یکی از دوستهای فرندفینیام پرسید چه کتابی عیدی بدهم به خواهرزادههای دوازده، سیزدهسالهام؟ چندتا کتاب پیشنهاد دادم که یکی «روزنوشتهای درخت ته کلاس» بود. گفت «قیمتش چه ارزان است. رو حسابِ اصفهانی بودنم گفتی؟» خندیدم که نه و نوشتم کتاب شادی یکی از بهترین رُمانهای نوجوان است که این سالها خواندهام و گفتم میدانم که دیگران هم، بهخصوص مخاطبهای اصلیِ کتاب، باران و قصّهاش را دوست داشتهاند.
امروز، روز تولّد «شادی خوشکار» است.
ششهزارتومان دادیم یک بسته ماش خریدیم به نیتِ سبزکردن. گفتند حالا دیر است و نمیرسد تا عید. کِی بود؟ دو هفته قبل. چهکنم/چهنکنمکنان، یک مشت عدس ریختم توی ظرف، بعد آب و دستمال هم گذاشتم رویش. چند روزی پشت پنجره ماند و بعضی از عدسهای سرتق جوانه زدند، ولی کمی بو میداد و حساب کردم فقط چهار روز مانده به عید. عدسهای عوضی سبزهبشو نبودند. همه را ریختم توی سطل آشغال. امشب، با هولدرلین رفتیم در سطح شهر. میخواستیم تقویم بخریم با ماهی و سبزه.
از بین تقویمهای کتابکده رستاک یکی را انتخاب کردم که شبیه تقویم قبلیام است، از نشر نظر. بهعلاوهی یک هدیهی کوچولو برای هولدرلین.
در کتابفروشی، هفتسین کتاب هم چیده بودند؛ سگسالی و کتابهای سامپه و سور شبانه و سرود مردگان و … هولدرلین گفت: «کدام کتاب توی هفتسین تو هم هست؟» جوابم؟ هیچکدام.
این هفتسین کتابِ من است برای سال ۹۳.
آقای رستاک فقط پول کتابی که برای عیدی هولدرلین برداشته بودم را حساب کرد، آن هم با تخفیف. بعد گفت: «تقویم عیدی شماست.» خیلی چسبید. اینکه کتابفروشیها به آدم هدیه بدهند هیجانانگیز است. نیست؟
خلاصه، سوّمین عیدیام را پیش از آمدن رسمی بهار گرفتم. اوّلی را که یادتان هست؟ دوّمین عیدیام را هم از مامانِ نازنینِ ترنج عزیزم گرفتم که چند روزی مهمان ما بود و سرفرصت، باید مفصل دربارهاش بنویسم.
داشتم میگفتم، یک وانتیِ جلوی بازارچه اطلسی ایستاده بود که بشقابهای سبزه میفروخت، یکی چهارهزار تومان. نخریدیم. قدمزنان رفتیم تا میدان امام حسن. آنجا هم میز فروش ماهی و سبزه بود. سبزه را قیمت کردیم، یکی چهارهزار و پانصد تومان. باز هم نخریدیم. هولدرلین پرسید «پس چهکار کنیم؟» من داشتم به همهی کتابهای چهارهزار تومانی فکر میکردم.
من که دیگر مجلهی داستان را نمیخوانم، ولی دیروز در وبلاگِ زهرا کمالی مطلبی خواندم دربارهی اینکه داستانیها عکسهای وبلاگِ او و چند نفر دیگر را برداشتهاند و بی اسم و رسم چاپ کردهاند. امروز هم در خبرآنلاین خواندم که چاپ ششم شوهر عزیز من منتشر شده است. میپرسید چه ربطی دارد؟ با این خبر یک عکس هم کار شده که از چهار ستاره مانده به صبح برداشتهاند، منتهی نامِ وبلاگ را از واترمارکِ آن پاک کردهاند و فقط مانده یک نشانیِ منقضی!
خبرآنلاینیها قبلتر هم عکس را به همین شکل چسبانده بودند کنارِ خبر دیگری دربارهی این کتابِ خانوم کلهر.
البته، انگار خبرنگارها و روزنامهنگارها از این عادتشان خوششان میآید و قصد اصلاح ندارند. مثلاْ وقتی وبلاگ کتاب افق را مینوشتم هم بسیاری از مطلبها و عکسها اینور آنور چاپ میشد، بیذکر منبع! خلاصه، آدم باشیم. همین.
همالان، اوّلین عیدی سال ۹۳، از طرف حسامالدین مطهری و بانو به دستم رسید.
:: صدای دامبول دیمبولِ تولّدبازی میآمد از طبقهی پایین، دست و هورا. مامانه گفت «تولّدت مبارک.» لابُد، بچّه شمع را فوت کرده بود. مامانه دوباره چیزی گفت که نفهمیدم و انگار بچّه را ماچ کرد. سکوت کرده بودم و زُل زده بودم به صدایِ شادیِ آنها که توی راهپلّه پیچیده بود. فکر میکنم بچّه کاغذِ کادویی را باز میکرد که باباهه و مامانه خریده بودند برایش. همه ساکت بودند تا اینکه بچّه جیغ زد و ذوقآلود خودش را پرتاب کرد توی بغلِ آنها و تندتند میگفت «مچکرم … مچکرم.» من؟ کنار سلطان ایستاده بودم. داشتم فکر میکردم توی سه ماه گذشته، سه بار هم پسرهای فینگیلیِ صاحبخانهمان را ندیدهایم که هولدرلین آمد و برایش از صداها گفتم.
:: با هولدرلین رفتیم فروشگاه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کنار پارک هفتتیر. امیدوار بودم بتوانیم چندتایی از کتابهای لاکپشتدار را برای پسرها بخریم. هیچ نمیفهمم چرا کانون اصرار دارد آن مغازهی درندشت در کاشانی، یکی از بهترین خیابانهای یزد، اینطور حیف و حرام بهنظر برسد. حدس میزنم حدود دویست و چند جلد کتاب در این فروشگاهِ (احتمالن) صد و بیست متری باشد. بیشتر هم کتابهای موسوم به «کتابهای خودمان» که آثار مربیهای کانوناند. از رُمانهای نوجوان، کمتر از ده عنوان در فروشگاه بود. چندتایی کتاب انتخاب کردیم، برای هدیه به پسرها و عیدی بچّهها. مثلِ بارِ قبل، دستگاه کارتخوان نبود. هولدرلین رفت تا بانکِ روبهرو و از خودپرداز پول گرفت. اینها را میگویم تا بدانید چهقدر جای جذّابی است این کتابفروشی، با آن پشتوانهی دولتی.
:: خلاصه، برگشتیم خانه. کتابها را کادو کردیم و هولدرلین پشت کارتپستالِ جوجهنشان نوشت که چی شنیدیم و چی فکر کردیم و تولّد پسر مبارک. بعد هم هدیهی یادشده را بُرد پایین و خُب، دیر بود انگار و وقتِ خاموشیِ صاحبخانه. هولدرلین در نزد و کتابهای کادوپیچ را گذاشت روی جاکفشی و برگشت بالا و گفت «بابانوئلبازی شد.» آخرش؟ ظهرِ امروز مامانه و پسر کوچیکه با یک تکّه کیکِ نطلبیده آمدند و در خانهی ما را زدند. ما هم با سلام و صلوات برای مُرادِ در راه و بیخیالِ ده کیلو اضافه وزنِ عزیزم، این جمعه را به سور و شادی گذراندیم.
آدمها دو دستهاند؛ آنهایی که چهارم اسفند به جشن لاکپشت پرنده رفتهاند و آنهایی که نرفتهاند. اگر از معدود نفراتی هستید که در دستهی دوم قرار میگیرند این مطلب را بخوانید و از همین کلمه نیّت کنید تا حتمن در جشن بعدی باشید و ده تا کتابخوان/کتابخرِ دیگر (از کودک تا بزرگسال) را هم با لاکپشت پرنده آشنا کنید. تیریپِ این پیامکهایی که میگوید اگر برای چندنفر دیگر فوروارد نکنی، تا صبح سوسک میشوی.
خُب، به اطلاع میرسانم که گویا جشن به خوبی و خوشی برگزار شد، مملو از جمعیّت. خبرهایش در روزنامهها و خبرگزاریها منتشر شده است، مفصل. من در نقشِ خلاصهی اخبار عمل میکنم و میگویم از بین نامزدها برای دریافت اهدای نشانهای لاکپشت پرنده، چهار نویسنده/مترجم و چهار کتاب نشان نقرهای گرفتند.
– فریدون عموزاده خلیلی برای تألیف «کتاب کوچک برای داستاننویسی» از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
– سیدنوید سیدعلیاکبر برای تألیف «بابای من با سس خوشمزه است» از نشر شباویز.
– الهه هاشمی برای ترجمهی «پم» و «ورت» از نشر آفرینگان.
– هینه بک برای تألیف «نان ابری» از نشر او.
برندهی نشان طلایی هم کسی نبود. بله. چرا؟ بهخاطر تعداد کم کتابهای منتشرشده در سال ۹۱ و کیفیتِ پایین آنها، از نظر محتوایی و ظاهری.
این هم فهرستِ کتابهای پرفروش در روز جشن؛
۱) کتاب کوچک برای داستاننویسی، نوشتهی فریدون عموزاده خلیلی (انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
۲) پسرخاله وودرو، نوشتهی روت وایت، ترجمهی محبوبه نجفخانی (نشر افق)
۳) نان ابری، نوشتهی هینه بک، ترجمهی کینگ این لی (نشر او)
۴) طولانیترین آواز نهنگ، نوشتهی ژاکلین ویلسون، ترجمهی نسرین وکیلی (نشر افق)
۵) ج مثل جادو، نوشتهی نیل گیمن، ترجمهی فرزاد فربد (انتشارات کتاب پنجره)
۶) پم (بهترین اتفاق زندگی)، نوشتهی ماری دپلوشن، ترجمهی الهه هاشمی (انتشارات آفرینگان)
۷) ورت (دختری که دوست نداشت جادوگر شود)، نوشتهی ماری دپلوشن، ترجمهی الهه هاشمی (انتشارات آفرینگان)
۸) بابای من با سس خوشمزه است، نوشتهی نوید سیدعلیاکبر (نشر شباویز)
۹) تق تق، ما! گاوهایی که تایپ میکنند، نوشتهی دورین کرونین، ترجمهی اکرم حسن (انتشارات آفرینگان)
۱۰) جوجهتیغی، نوشتهی زکریا تامر، ترجمهی رحیم فروغی (نشر چشمه)
۱۱) یک قول کلاغی یک قول موشی، نوشتهی فاطمه مشهدیرستم (نشر شباویز)
۱۲) مترسک و خدمتکارش، نوشتهی فیلیپ پولمن، ترجمهی فرزاد فربد (نشر پریان)
۱۳) مجموعه مدرسه کنار جاده، نوشتهی لوییس سکر، ترجمهی فریبا اقدامی، راحله پورآذر، سپیده شهیدی (نشر ماهک)
۱۴) جادوی کلمات (آنچه دختران باهوش باید بدانند)، نوشتهی پتی کلی کریسول، ترجمهی روژین شاملو (نشر گام)
۱۵) دختران و اینترنت (آنچه دختران باهوش باید بدانند)، نوشتهی شارون سیندریچ، ترجمهی روژین شاملو (نشر گام)
۱۶) مجموعه رفتم بالا اومدم پایین، سرودهی ناصر کشاورز (انتشارات شهرقلم)
۱۷) جنگ دختر دستکشپوش با سرما، سرودهی زیتا ملکی (نشر قطره)
۱۸) مجموعه ترانه بازی، سرودهی علی اصغر سیدآبادی (نشرچکه و شهرقلم)
۱۹) شرق خورشید غرب ماه، نوشتهی جسیکا دی جرج، ترجمهی دلارام کار خیران (انتشارات گل آقا)
۲۰) بلارت، نوشتهی دامینیک بارکر، ترجمهی مسعود ملکیاری (انتشارات گل آقا)
۲۱) لولو شبها گریه میکند، نوشتهی مهدی رجبی (نشر شهرقلم و چکه)
۲۲) آفتاب مهتاب چه رنگه؛ اتلک تی تتلک؛ جمجمک برگ خزون؛ گنجشک پر کلاغ پر؛ دار دار خبردار، سرودهی افسانه شعباننژاد (نشر هنر آبی)
۲۳) برسد به دست معلم عزیزم، نوشتهی سایمن جیمز، ترجمهی محبوبه نجفخانی (انتشارات آفرینگان)
۲۴) کشکهای خفن، نوشتهی احمد اکبرپور (انتشارات چرخ و فلک)
۲۵) مجموعه کانگوروی آبی، نوشتهی اما چیچستر کلارک، ترجمهی مریم رزاقی (نشر زعفران)
توصیهی هیئت داوران لاکپشت پرنده این است که به بچّهها کتاب عیدی بدهیم. اگر برای انتخاب کتاب نمیتوانید تصمیم بگیرید یا کتابهای کودک و نوجوانِ جدید را نمیشناسید و نمیدانید کدام بهتر است حتمن از فهرست لاکپشت پرنده کمک بگیرید. این فهرست، ضمیمهی فصلنامه پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان منتشر میشود. در فیسبوق هم صفحه دارد. اگر میخواهید بهانه بیاورید که فصلنامهی فلان کجام بود یا فیلشکنام کو یا هر چی. به همین مطلب بیشتر توجه کنید. ۲۵ کتاب + ۱۰ کتابی که نامزدهای دریافت نشان لاکپشت پرنده بودند. انتخاب کنید و بخرید و عیدی بدهید.