چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

آدلر خان مفهوم تلاش برای برتری رو به عنوان واقعیت اساسی زندگی ما معرفی کرده و می گه؛  کمال یه نوع چیرگی، تکاپوی رو به بالا، یه افزایش، یه انگیزش از پایین به بالا، یا نیروی محرکه ای از کاهش به سوی افزایشه!

آدلر خان معتقده که ما همیشه برای آرمان هایی تلاش می کنیم که به شکل ذهنی در ما وجود دارن. می گه که؛ هدف های کلی ما آرمان های خیالی هستن و ما نمی تونیم اونها رو در برابر واقعیت بسنجیم. اما، زندگی مون رو حول محور همین خیال ها می گذرونیم. مثلن ممکنه ما باور داشته باشیم که همۀ مردم برابر آفریده شدن یا اینکه همۀ مردم ذاتاً خوبن، آدلر خان می گه این اندیشه های آرمانی شیوۀ درک ما رو از دیگران و تعامل با اونها رو تحت تأثیر قرار می ده. مثلن کسی که اعتقاد داره برای رفتار کردن به یه شیوۀ معین، در بهشت به اون پاداش می دن، خب، مطابق با این اعتقادش زندگی می کنه.

یعنی، این اندیشه های خیالی رفتار ما رو هدایت می کنن. در هر کدوم از ما یه عالمه از این اندیشه های خیالی وجود داره که ما به وسیلۀ اونها مسیر زندگی خودمون رو هدایت می کنیم، اما اصلی ترینش همون آرمان جان یا کمال خان است! بهترین مفهوم واسه آرمان که توی زندگی آدم وجود داره مفهوم خداونده.

ما همیشه آدمای اطراف مون رو می بینیم که زور می زنن، تلاش می کنن، خون دل می خورن و … برای اینکه به اون هدف خیالی و آرمان کمال گرایانه شون برسن. آدلر خان می گه تلاش های ما توی زندگی روزانه مون برای دستیابی به این هدف یعنی سبک زندگی!

انسان واسه زندگی کردن فقط یه هدف غایی داره؛ همون برتری یا کمال. اما، یه عالمه رفتارهای خاص  وجود داره که هر کسی از طریق اونها در جهت رسیدن به این هدف حرکت می کنه. یعنی، هر کدوم از ما به نوعی داریم برای برتری زور می زنیم. هر کدوم از ما یه الگوی منحصر به فرد از ویژگی ها، رفتارها، و عادت ها به وجود می آوریم و از طریق اون می افتیم به دنبال اون هدف. واسه همینه که به اندازۀ تعاد آدمایی که وجود داره، سبک زندگی هم وجود داره.

ما هر غلطی که می کنیم، به دلیل همون سبک زندگی منحصر به فردمونه. اینکه ما به چی توجه کنیم، نکنیم، دوست داشته باشیم، نداشته باشیم و …  به وسیلۀ همین سبک زندگی تعیین می شه. آدلر خان می گه؛ هر کسی سبک زندگی (خویشتن) خودش رو خودش خلق می کنه.

آدما آفریدگار خویشتن های خویش هستن. بنابراین، اون چیزی که تعیین کنندۀ شخصیت آدمه نه وراثته و نه محیط. بلکه، تفسیری که آدمی از تجربه هاش داره نگرش و شخصیت اون رو نسبت به زندگی شکل می ده.

پس، سبک زندگی اجبار نیست! آدم برای انتخاب و خلق خویشتن خودش آزاده. این سبک زندگی یعنی همون منش بنیادین آدم که نوع نگرش و رفتار ما رو در برابر مشکلات بیرونی تعیین می کنه.

پ . ن ۱ )؛ من هیچ وقت آلفرد آدلر را دوست نداشتم. نه! پسر عمه ام نیست! این آدلر یه جورایی همکار فروید جانِ من بوده که بعدن پوزِ فروید و نظریاتش را می زند و اسم خودش و گروهش را می گذارند نو فرویدی ها و یه داستانِ تازۀ روانشناسانه را شروع می کنن و … ووو …  خب، من آدلر را دوست ندارم! ولی، به اجبار باید نظریه اش را بخوانم و از قضا ببینم که این آدلر خان، چه حرفای درست و درمونی زده است دربارۀ سبک زندگی!

پ . ن ۲ )خب این هم نوعی زندگی است؛ سبکی، روشی، سیاقی ست برای خودش … نباید شبیه چیز دیگری باشد که شما فکر کنید خوب است یا بد نیست و یا … من می خواهم ولگردی کنم با روحم، پرسه بزنم میان همین اندک شادمانی های کوچک زندگی ام و با همین عشق بزرگ و همیشه سرخوش باشم! باقی را می گذارم برای شما؛ تمام موقعیت ها، موفقیت ها، ثروت ها … من تنها به حدود ِ آرام خودم نیاز دارم تا بنشینم، گاهی بنویسم، کتابی بخوانم، فیلم ببینم، چیزی بخورم، پیاده روی کنم، …

پ . ن ۳ )؛ دربارۀ سبک زندگی

پ . ن ۴ )؛ دربارۀ تحقق رویای الهی

پ . ن ۵ )؛ بیشتر بخونین؛ نظریه های شخصیت/ مؤلف دوان شولتز/ مترجم یوسف کریمی و دیگران / انتشارات ارسباران/ چاپ اول ۱۳۷۸

دیدگاه خود را ارسال کنید