موج های سبز و آبی
در دلنشین ِ چشمهایت
و تصوری خیالی
در ذهن من!
از گوشۀ چشم
نگاهت می کنم
این شعر
طرح مبهمی ندارد
بس که مهربانی رفیق!
بس که مهربانی …
بس که …
هیچ شباهتی نداره به شازده کوچولو … فقط …
من دوست دارم اون رو به این نام صدا کنم …
… تسکین می ده من رو … تسلای خوبی یه …
چشمهای مهربونی داره، حتا قبل از خودم، دلم می خواد اون به آرزوهاش برسه …
فردا همون روزی یه که خدا منت گذاشت آفرید او را
سپاس
خاطره در 08/08/05 گفت:
شازده کوچولو رو دوست داشتم… خصوصا با صدای شاملو که شیفته اش شدم…
تولد شازده کوچولو ی شما هم مبارک…
خاطره در 08/08/05 گفت:
خاطره در 08/08/05 گفت:
میخوام از کامنتتون تشکر کنم… و بگم که اون خطوط اخرش بدجوری بهم چسبید… گاهی آدم اونقدر دور میشه که سر نخ رو گم میکنه… راه برگشت رو گم میکنه..میمونه بین تردید و کفر و ایمان و … همه چیزهای کمر شکن دیگه که روحت رو خرد میکنه…
وقتی راجع به عسلی اونجوری گفتید… ناشکری نمیکنم… اما گاهی میگم که…
بگذریم…
حس قشنگی بهم دست داد… که وصفش سخته… عسلی خوابه…هی میگم بیدار بشه…یه بار دیگه بغلش کنم…
و انجوری که گفتید حس کنم….
monini در 08/08/05 گفت:
تنها مانده ام .خیال پریدن وسوسه ام می کند
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهاییم را حس نکرد
در میان خنده هــــــای تلخ من
گریه تنهاییم را حس نکــــرد
در هجوم لحظه های بیکسی
درد بی کس ماندنم راحس نکرد
انکه با اغاز من مانوس بود
لحظه پایانیم را حـــــــــس نکرد
خیاط در 08/08/05 گفت:
آخیتولدش مبارک.
می خونه حالا؟؟
سارا در 08/08/05 گفت:
تولدشون بود؟؟؟ مبارک باشه حسابی امیدوارم یک ستل بزرگتر شده، اخلاقش هم بهتر بشه
سارا در 08/08/05 گفت:
یک سال!
راد در 08/08/05 گفت:
اگه تولده من هم تبریک میگم.
شازده کوچولوی هر کسی یه جوریه. هر کسی برای خودش یه شازده کوچولو داره مگه نه؟
شاد باشی
عادله در 08/08/05 گفت:
کی ؟
حجم سبز در 08/08/05 گفت:
تبریک
حجم سبز در 08/08/05 گفت:
گل یادم رفت
تهرانِ امروز … « چهار ستاره مانده به صبح در 08/09/07 گفت:
[…] بود توی امروز ِ خوبِ من! هی تُف به خارج که یکی یکی شما (و تو) را دستچین میکند که پُررحمترین و باعاطفهترین […]