یا چگونه من یک دختر ترشیده شدم؟! (۲)
با زهرا حرف میزدیم دربارهی اوضاع و احوالِ زندگیمان. او چند وقتی است که به عنوان مرّبی در کانون فکری و پرورشی کودکان و نوجوانانِ اصفهان مشغول به کار شده است. راضی است الحمدالله. در میان حرف، موضوع صحبت کشیده میشود به ازدواج! زهرا یکطوری غمگین و غصّهدار میگوید: “نمیدونی از وقتی که رفتم سرکار، داره هی واسم خواستگار میآد!” میگویمش:”پس چرا ناراحتی؟” ادامه میدهد برای اینکه اوّلین سؤالی که از آدم میپرسند دربارهی میزان درآمد است و نوع استخدام! دختر مناسب برای ازدواج دختری است که رسمی باشد! عینهو جوجههای اصیل!
پی.نوشت توضیحی)؛ ما مدّت زمان مدیدی است که بیکار تشریف داریم!!! این اشتغال پارهوقتمان هم ما را در حدّ یک جوجهی رنگی ِ ماشینی ارتقاء میدهد! و نه بیشتر.
آینه های ناگهان در 08/08/05 گفت:
اتفاقا به منم وقتی میگن دختر خوب سراغ داری ؟بعدش میگن شاغل باشه ۲۱ یا ۲۲ سال بیشتر نباشه لیسانسم باشه رسمی هم باشه!!!!تو بگو این دختره که در سن ۲۲ سالگی لیسانس گرفته و زودم استخدام رسمی شده من از کجا بیارم؟اصلا با عقل جور در میاد؟
حالا جالبه هیچ کس نمیگه نجیب باشه.خانم باشه و خوش اخلاق باشه.فقط میخوان دختره جیب پر پول داشته باشه
پریا در 15/07/12 گفت:
چرا دیگه نیستی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من دیر رسیدم