دل من حالش خوشه … اصلاً بلد نیست بگیره…
اما خیلی تنگ میشه… گاهی میترسم بمیره…
اما بازم به خودش میاد و سوسو میزنه…
باز حیاط خلوت سینمو جارو میزنه…
میگمش تا کی میخوای عاشق بشی و بشکنی…
به روی خودش نمییاره… میپرسه با منی…؟؟!!
با کیم…
با توی عاشق پیشهی سر به هوا
با توی دیوونهی در به در بی سر و پا
با تو که هر چی دارم میکشم از دست توئه
با تو که هر جا میرم مسیر در بست توئه
کی میخوای دست از سر آبروی من برداری…
کی میخوای عقلی که دزدیدی سر جاش بذاری…
کی میخوای بزرگ بشی سنگین بشینی سرجات…
سر به راه بشی و دنیا رو نذاری زیر پات…
پی.نوشت)؛ کجایش را میدانم امّا کِی …؟ فقط همین یادم هست؛ کمی مانده بود به پنج بعدازظهر ِ یکی از چهارشنبههای بهاری، وقتی که هنوز با خیاط میرفتیم کانون ادبیات و بعد، نشسته بودیم روی آن پله توی حیاط کانون، موسیقی زیر صدای آن خاطره، این آهنگِ رضا صادقی بود که خیاط میگفت شعرش شبیه من است و بعدتر، وقتی خودم هم شنیدم آهنگِ موردنظر را، از خنده رودهبُر شده بودم؛ همهی عمرم، دلِ من حالش خوش بود واقعاً! ولی، دیگر بس است! من میخواهم عقلاَم را بگذارم سرجاش … میخواهم بزرگ بشوم و کمی بَد! عینهو همهی دیگران! میخواهم مراقب خودم باشم. در کنار خودم باقی بمانم. میخواهم بزنم کاسه و کوزهی بیست و چندسالهی این دخترک را بشکنم، که انقلاب کنم در او! برایتان میگویم چون پیامدهای این تصمیم گریبانگیر وبلاگ و آدمهای زندگیِ من هم میشود.
ستاره ابی در 08/09/27 گفت:
salam afarin! ghashange! pishe manam biya montazere nazaret hastam
خسته و فرسوده هم « روزانهترهای همان دخترک که چهار ستاره کم دارد در 08/09/30 گفت:
[…] ۳۰, ۲۰۰۸ والله! شنگولاَم را خواباندهاَم! الان فقط مناَم که بیدارم. کار شما سخت شده است! دیگر طرفتان قَدَر […]
حجت در 08/10/01 گفت:
شعر از خودت بود ؟
خیلی قشنگ بود . 🙂
از من؟ قشنگه ولی از من نیست. متن ترانهای است که رضا صادقی خونده
یادآوری « روزانهترهای همان دخترک که چهار ستاره کم دارد در 08/10/31 گفت:
[…] ۳۱, ۲۰۰۸ برایتان گفته بودم که پیامدهای تصمیم ِ تازهام گریبانگیر وبلاگ […]