«… نوشتار او نوشتاری چندلایه است که دستیابی به سطوح مختلف آن بستگی به پسزمینهی مطالعاتی مخاطب دارد: خوانندهیی که صرفاً به خواندن و لذّت بردن اوّلیه از داستان میاندیشد – امری که به واقع حتّا اگر نه مهمترین، امّا یکی از مهمترین دلایل خواندن متن است – میتواند در لابهلای این روایات بکر و غریب منظور خود را پیدا کند؛ امّا خوانندهیی هم که سطح توقّعی بیشتر یا دانشی تخصصیتر داشته باشد، ناگهان در پس لایهی نخست داستان با دانشمندی روبهرو میشود که احاطهی حیرتانگیزی بر فلسفه، علم ادیان، تاریخ، و اسطورهشناسی دارد.»
منظور از «او» در پاراگرافِ فوق «دونالد بارتلمی» (Donald Barthelme) است. این آقای دونالد نویسندهی مجموعه داستانهای آماتورها، شب روی شهرهای دور، روزهای بزرگ، چهل داستان، لذّات گناه … ووو … است که در سال ۱۹۷۲ جایزهی ملّی کتاب را به خاطر نوشتن یک کتاب کودک، یعنی «ماشین آتشنشانی نامنظم» و در سال ۱۹۸۲ جایزهی پن/ فاکنر را به خاطر مجموعهی «شصت داستان» از آنِ خودش کرده و از اعضای آکادمی هنر و ادب و اتحادیهی نویسندگان آمریکا محسوب میشود.
سبکِ نوشتاری آقای دونالد مونتاژوار است. او «عبارات و جملاتی را از آگهیها، ترانهها و تکیهکلامهای مردم به کمک میگیرد و از دل این مضامین عاریتی، ساختارهایی نو و چشماندازهایی بکر بیرون میکشد.»
برای کسب اطلاعات بیشتر دربارهی آقای دونالد لطفاً مراجعه کنید به یادداشت مترجم در مجموعه داستان «زن تسخیرشده»*، چون من دوست ندارم بیشتر از این مقدمهچینی کنم و دلام میخواهد دربارهی داستانهای این مجموعه بنویسم که حقیقتاً روایتهای بکر و غریبی بودند.
«زن تسخیرشده» شامل چهارده داستان کوتاه است که از کتابهای مختلفِ «بارتلمی» انتخاب شده است. به نظر من، هر چهارده داستان خوب بود. یعنی، من دوست داشتم موضوع آنها را و لذّت بردم از خواندنشان. ایدهی بعضی از داستانها، فوقالعاده است. مثلن، داستان «بعضی از ما دوستمان کلبی را تهدید کرده بودند»؛ ماجرای عدّهای دوست است که دور هم جمع شدهاند و تصمیم گرفتهاند دوستشان (کلبی) را دار بزنند! داستان شرحِ گفتوگو و برنامهریزیهای این عدّه است دربارهی چهگونگی اجرای مراسم اعدام. میپرسید چرا اعدام؟ خُب، فلسفهی دوستانِ کلبی را بخوانید؛
«اگرچه دار زدن کلبی تقریباً به طور قطع خلاف قانون است امّا ما یک حق کاملاً اخلاقی برای این کار داریم چون او دوست ما است، از جهات گوناگون و مهّمی به ما تعلّق دارد، و تازه شورش را هم درآورده.»
متوجّه شدین؟ من که کلّی خوشام آمد از این فلسفهشان و خدا میداند چهقدر دلام میخواهد عدّهای از دوستانام را دار بزنم بس که شورش را درآوردهاند. این یک حق کاملاً اخلاقی است!
داستان بعدی، «آغوش معرکه» نام دارد. بعد، این صفتِ معرکه واقعاً برازندهی همآغوشیِ موردنظر است؛ همآغوشی آقای بادکنکی و سوزنبانو! فکرش رو بکنین. معرکه است. نیست؟
یکی دیگر از داستانهای جالبِ این کتاب، داستانی است با عنوان «نامهای نوشتم …» که در آن شخصی نامهای مینویسد به رئیس جمهور ماه! و از او میپرسد که آیا آن بالا محوطههای توقف ممنوع دارند یا نه؟ …. ووو ….
«مرد شنی» نیز داستان دیگری است که در آن مردی به دکتر اعصابِ دوستدخترش نامه مینویسد. این داستان به علاوهی داستانِ بعدیِ آن یعنی «اوّلین کار بدی که بچّه کرد ….» را هم دوست داشتم من.
فکر میکنید «اوّلین کار بدی که بچّه کرد» چه بود؟ اوّلین کار بدی که بچّه کرد پاره کردن کتابهایش بود. پدر و مادر بچّه هم قرار را بر این گذاشته بودند که هر بار که بچّه یک صفحه از کتاباش را پاره کند چهار ساعت در اتاقاش، پشت در بسته، تنها بماند. حالا فاجعه وقتی است که تنبیه پدر و مادر اثر عکس پیدا میکند و به جای اینکه بچّه عبرت بگیرد، اوضاع بدتر میشود! یعنی چی؟ یعنی، کاری به جایی میرسد که بچّه هر بار که مدّت تنبیهاش تمام میشد، «مثل خفاشی که از دوزخ بیرون بزند از اتاقاش بیرون میآمد و به نزدیکترین کتاب یورش میبرد، به «شب به خیر ماه» یا هر چیز دیگر، و شروع به پاره کردن صفحههایی میکرد که به چنگاش میافتاد… ظرف ده ثانیه سی و چهار صفحه از «شب به خیر ماه» کف اتاق میریخت. به اضافهی جلدش.» طوری که بر حسب ساعت و آن مقرراتی که وضع شده بود برای تنبیه وی، تا سال ۱۹۹۲ دیگر نباید از اتاقاش خارج میشد، مگر بعد از آن. پس، والدین وی، جریان را طور دیگری فصیله میدهند و اعلام میکنند که پاره کردن صفحات کتاب خیلی هم کار خوبی است! بعد هم، با بچّهشان خیلی خوشحال، کنار هم مینشینند کف اتاق و صفحات کتابها را پاره میکنند و گاهی هم، محض تفریح، میروند توی خیابان و با هم شیشهی جلوی ماشینها را میشکنند!!! فکرش رو بکنین!!!
حالا اینقدر هم فکرش رو نکنین، کچل میشین یه وقت! به جاش پسته بخورین و کتاب بخونین.
* نوشتهی دونالد بارتلمی، ترجمهی شیوا مقانلو، تهران؛ نشر مرکز، چاپ اوّل ۱۳۸۵، ۱۳۶ صفحه،قیمت ۱۶۵۰ تومان
<>
+ اینجا (آدینه بوک) و اینجا (goodreads) و اینجا (کتابهای عامهپسند)
+ یادداشتهایی از کازابلانکا (وبسایت شیوا مقانلو)