…
دعا کن این قفس از آسمان من برود
نیافریده شدن از جهان من برود!
دعا کن آب در آیینه محترم باشد
کلام مردن ماه، از دهان من برود
دعا کن این نفس غرق در شکوفهی سیب
به خواب باغچهی نیمه جان من برود!
خدا بهار شد و توی گوش باران گفت:
" مباد ابر تو از آستان من برود!
مباد بندهی این گنبد کبود شوی
کلاغ عاشقات از داستان من برود"
تو حرف اوّل روزی، تلفظت صبح است
نخواه رمز شبات از زبان من برود
اگر دعا نکنی شاید این دقیقهی بکر
تلف شود، بپکد، از زمان من برود!