از پی این سکوت طولانی، چند جمله مینویسم برای بدرقه، نذرِ قدمهای رفتنِ تو که زود برگردی.
این روزها خوب میگذرد؛ زندگی روزمرهی عاشقانه، شیرین و سبک. محبوبِ خُلی دارم که تویی و در کنارت زندگی را از زیبایی پُر میکنم و یاد گرفتهام بیتوسّل به گذشته و بیچشمانتظاری برای معجزه در عشق باشم، هماین.
از امشب، به راهِ تازه میرویم و هر دو، زیرِ فشارِ روزهای سختِ پس از این، عاشقتر میشویم به سلامتیِ این زندگیِ خوشرنگ که ابدی خواهد ماند.
* نادر ابراهیمی + نقاشی از شهین بارور
فاطیما در 10/08/22 گفت:
چه خوب بالاخره نوشتید !
چهار ستاره مانده به صبح در 10/08/22 گفت:
🙂 واقعن فاطیما؟ ممنون از محبت شما.
صدرا در 10/08/22 گفت:
شما هم آره؟ آره؟
کلبه دنج در 10/08/27 گفت:
چندین بار آمدم اینجا و به یک صفحه سیاه برخوردم
گفتم حتما بی خبر رفته اید و در چهار ستاره تان را تخته کرده اید و بار بسته اید به سفر و جایی ناشناس
چون می دانم همچون شمایی نمی تواند ننویسد
اما حالا که دیدم اشکال از صفحات مجازی بوده خوشحال شدم
گویا حتی اگر در بلاگفا و پرشن بلاگ هم نباشیم و خانه مستقلی داشته باشیم، باز هم این وبلاگ خانه های اینترنت کار خودشان را می کنند و وقت و بی وقت خراب می شوند
سالي در 10/09/01 گفت:
و این نیز بگذرد
همدرد توام یا شایدم دردم از توام بیشتر باشه اما خدا پیش ماست
مژده در 12/02/20 گفت:
خوب و سرزنده باشید ، به یمن این عشق
سمانه در 12/02/21 گفت:
خوبه. خوبه. اینجوری خیلی خوبه. خوشحالم برات. خوشحالم. دنیا سخت میگذره پس چه بهتر که با «تو» بگذره. باشه؟ :دی