چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

«نه این‌که ثریا زن بدیه و بابات فرشته‌س. ثریا سرراست‌تر از باباته – ثریا هیچ‌کسی رو نداره. زن تو جمهوری اسلامی یه کارایی رو نمی‌تونه بکنه. درجه‌ی سرراستیش کمتر، کلکش بیش‌تر. زن بی‌کس اگه بخواد زندگیش بچرخه، یه‌جوری باید بره سراغ خلاف. این خلاف، تو اشراف یه‌ جوره، تو ما یه‌ جوره، تو شهرستانیا یه جوره. ثریا خوشگل و زبله، حالا رحیم گرفتار اون می‌شه؟ خب، بازار کلک راه می‌افته.»

مسعود کیمیایی، صفحه‌ی ۲۲

دیدگاه خود را ارسال کنید