«ظن معقول، ترسناک بود. نه ترسی که از ادبیات میآمد؛ ترس ادبیات و سینما جدی نبود. ترس واقعی در تعریف نمیآید. در ترس نمیتوان خردمند بود. ترس همواره در دورِ فاسد خودش وجود دارد. ترس هجوی است که از یک واقعیّت بیشکل، و بیحجم. ضرب و صدایش را خودمان میسازیم، شکلش را ناشیانه ترسیم میکنیم که ترسناکتر میشود. نمیدانیم در وجودمان میآید یا در چشمهای بستهی پر از نگاهمان.»
مسعود کیمیایی، صفحهی ۶۰