«جس، میلیونها و میلیاردها آدم توی این دنیا هست که همهشون میتونن بیتو زندگی کنن. امّا آخه چرا من نمیتونم. این دردو کجا ببرم؟ من نمیتونم بیتو زندگی کنم. کاری که هر کسی میتونه بکنه، کاری که از یه بچّهی پنج ساله هم برمیآد از لنی برنمیآد. تو هیچ سر در میآری؟»
«آنهایی رو که میگذارن و میرن دوست ندارم. اینه که اوّل خودم میگذارم میرم. اینجوری خاطر جمعتره.»
«خوشبختی از آن شیرینیهاییست که باید گرمگرم خورد. نمیشود آن را به منزل برد. همینکه کسی بخواهد آن را به هر قیمت شده حفظ کند گه کاری میشود.»
«مسأله نه بر سر خداست و نه زحمتکشان. مسأله امامزادهسازی است.»
«یکی رو میشناسم که میگه: «اینها هنوز درست جا نیفتاده. دنیا را باید عوض کرد. باید همه با هم متحد بشن تا دنیا رو عوض کنن.» ولی آخه اگه همه میتونستن با هم متحد بشن دیگه برای چی دنیا رو عوض کنن؟ دنیا دیگه اینجوری نبود. اگه تنها باشی میتونی کاری بکنی. میتونی دنیای خودت رو عوض کنی. دنیای آدمای دیگه دست تو نیست.»
«خودکشی، ارزانترین شکل جنایت که بهوسیلهی قانون قابل پیگرد نیست.»
لیدی ال (Lady L) نوشتهی رومن گاری (Romain Gary)
انسان، آهستهآهسته عقبنشینی میکند.
هیچکس یکباره معتاد نمیشود.
یکباره سقوط نمیکند.
یکباره وا نمیدهد.
یکباره خسته نمیشود، رنگ عوض نمیکند، تبدیل نمیشود و از دست نمیرود.
زندگی بسیار آهسته از شکل میافتد.
و تکرار و خستگی، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند.
باید بسیار هوشیار باشیم و نخستین تلنگرها را، بههنگام و حتّا قبل از آنکه ضربه فرود آید، احساس کنیم.
هرگز نباید آن روزی برسد که ما صبحی را با سلامی محبّانه آغاز نکنیم.
خستگی نباید بهانهیی شود برای آنکه کاری را که درست میدانیم، رها کنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.
قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدمهای بعدی را شتابان برخواهیم داشت.
ما باید تا آخرین روز زندگیمان _ که اینگونه به دشواری بر پا نگهاش داشتهییم _ تازه بمانیم.
به خدا قسم که این حق ماست.
چهل نامهی کوتاه به همسرم، نادر ابراهیمی
{+}
«ابلهان هرگز نمیتوانند پنجاه سال تمام عاشق باقی بمانند: برای نیل به چنین عظمتی به مردی حقیقتاً خیالپرداز و صاحبذوق نیاز است.»
لیدی ال (Lady L) نوشتهی رومن گاری (Romain Gary)
«شاید عشق بزرگترین نوع بندگی باشد و برای رهایی از قید آن آدم باید خرابکار شود و علیه استبدادش بجنگد.»
لیدی ال (Lady L) نوشتهی رومن گاری (Romain Gary)
کسی که احساس میکند ترکاش کردهاند، کتابی به دست میگیرد؛ و با اندوهی بزرگ درمیباید صفحهیی که میخواهد ورق بزند، قبلن بریده شده است، و حتّا اینجا به وجودش نیازی نیست.»
خیابان یکطرفه (One Way Street)، والتر بنیامین (Walter Benjamin)