ببینید برای من کاری ندارد و یا وقتی از من نمیگیرد تایپ کردن داستانِ یک کتاب ۱۶ صفحهای کوچک که تازه بیشترش هم عکس و نقاشی است. ولی، از شما هم چیزی کم نمیشود اگر یکبار آن ۴۰۰ تومانی را که میدهید بابت چیپس، بدهید یک کتاب بخرید برای نوگل خندان؛ طفل دلبندتان!
خلاصهی کتاب؛ اصل ماجرا این است که شترهای دوکوهانه، تا حالا شتر یک کوهانه ندیدهاند! بعد یک سؤال مطرح میشود: آنها چگونه با هم روبهرو میشوند؟ در ادامه چند حالت مورد بررسی قرار میگیرد؛ ۱ ـ سرزنش ۲ ـ یک کار دیگر … خوشرفتاری ۳ ـ و یا … همه یکجور نیستند {من حالت دوّم را دوست داشتم که شتر یککوهانه با یکی از دو کوهانهها ازدواج میکند و بچّهدار میشوند؛ چند تا بچّهی یک کوهانه و دو کوهانه!} ته کتاب هم، یک صفحهای دربارهی نویسنده و تصویرگر کتاب نوشته و یک تمرین، تا کوچکترها و بزرگترها دربارهی موضوع کتاب با هم گفتوگو کنند.
دو تا پرنده و یک کرم خاکی، گربهی شکمو و موش کوچولو، یک گرگ دشمن یک گرگ دیگر، یک موش کور و چند تا میمون، خوک چاقالو و خوک کوچولو عناوین مجموعه کتابهای دعوا نکنیم … گفتوگو کنیم! است که تاکنون منتشر شدهاند.
شترهای دو کوهانه و یک شتر یک کوهانه
نوشتهی سیلوی ژیرارده. تصویرگر بوئیک روزادو، ترجمهی فرزانه مهری، باز نوشتهی قاسم کریمی.* تهران: نشر بافرزندان، چاپ سوّم، ۱۳۸۳، ۱۶ صفحهی مصوّر، قیمت ۴۰۰ تومان
پی.نوشت ۱ )؛ اگر کسی دوست داشت به ما کادو بدهد، باقی کتابهای این مجموعه را بخرد برایمان. یک دنیا دعایش میکنیم.
پی.نوشت ۲ )؛ حالا هی ملّت خیال کنند کتاب کودک نوشتن کشک است و کاری ندارد! چهار نفر آدم گنده، انرژی گذاشتهاند واسهی یک کتاب فسقلی ِ چند خطی!
نعمتی در 08/08/05 گفت:
سلام . از آشنایی با وبلاگ شما بسیار خرسندم . فکر می کنم تم مخاطبان این کتاب کودکان باشند . این را از روی تصور جلد و محتوای پی نوشت می گویم . اگر اینطور است حتما برای آنها خواندنی و جذاب خواهد بود اگر هم نیست بطور حتم برای همه قابل فهم است . شخصا با اینکه در سراشیبی دوران جوانی قرار دارم اما همچنان به کتاب های کودکی و نوجوانی مدیون هستم . پاینده باشید
چهار ستاره مانده به صبح؛
:: سلام. خواهش میشود. کتاب برای کودکان است. گروه سنی ب فکر میکنم. اما، انگاری کاربرد بهترش این است که بزرگترها بخوانند و دربارهاش با بچهها حرف بزنند. نوشتم که تمرینی در کتاب هست که بیشتر مخصوص بزرگترهاست برای انتقال دادن یکسری مفاهیم ارتباطی به بچهها.
اوهام در 08/08/05 گفت:
اگه بچه داشتم حتما براش می خریدم اما خوب می دونید که برخی چیزا فقط اسمش مال بچه هاست بزرگترا بیشتر دوس دارن! من هم بعد خوندن این پستتون علاقه مند شدم این کتابو بخونم
و البته راستشو بخواین همیشه از بچگی دوست داشتم یک شتر سه کوهانه ببینم تو زندگیم! آخ که اگه سه تا کوهان داشتن چی می شد!!!
اوهام در 08/08/05 گفت:
چه ساده یادم رفت بگویم که روزگار ما مجله ها پر بود از جنگ و قصه ها هم دست کمی نداشت مگر اینکه شکارچی با تفنگش بیاید و ما را که توسط گرگ خورده شدیم از دل مادر بزرگه در آورد ما یاد گرفتیم که گول گرگ را نخوریم حتا اگر دستانش مثل مادرمان سفید بود… درس های ما همه بر اساس یب اعتمادی بود در دنیایی که مثل یک گرگ گرسته هر لحظه می رفت که ما را ببلعد… شاید دنیا دارد تغییر می کند شاید من دارم پیر می شوم شاید مرگ مثل پست قبلی تو… می بینی چقدر نوشتم! به همین سادگی!
ناهید نوری در 08/08/05 گفت:
منم یه شعر کودک هفتاد بیتی دارم !
دوست داشتی بعدا" درگوشی برات می خونم.
عصیان در 12 شب در 08/08/05 گفت:
ما کودکان
حتما
خواهیم خواند
!
من، خودم در 08/08/05 گفت:
ما کلاً شتر خیلی دوست میداریم. خیلی هم با ایشان همذاتپنداری میکنیم چون نه تنها ما را هم مثل شتر نفری میشمرند بلکه خودمان هم مثل شتر خیلی کج و کوله میباشیم و علاقه عجیبی هم به پیادهروی طولانی بدون آب و غذا داریم.
اما خب زندگی که همش تفاهم و شباهت نیست ما از لب و لوچه شتر هم که هیچ شباهتی به دک و پوز ابنإ بشر ندارد خیلی خوشمان میآید.
تازه شترهای روی جلد این کتاب هم خیلی خوشحال به نظر میرسند و این مایه مسرت ماست.
در نهایت از شما برای این پست زیبا تشکر میکنیم.