چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

“وقتی که من شما رو بغل می‌کنم به شما محبّتی می‌کنم، بعد فردا شما چاقو می‌ذاری پشت من یا یه چیزی می‌گی که اثر منفی ذاره، این دل آدم رو می‌شکونه؛ من این رفتار رو دوست ندارم. وقتی که من با صداقت با شما برخورد می‌کنم و شما به من دروغ می‌گید یک بار، دو بار، ده بار، بیست بار دیگه سخت می‌شه با این رفتار آدم کنار بیاد و کار بکنه، به خاطر اینکه اون اطمینان رو نداره.

من فکر می‌کنم این یه ذره الگو شده تو فرهنگ ما. یه چیزی که منو دلم رو می‌شکونه هر روز، تو فرهنگ ما دروغ گفتن یک چیز طبیعی شده و مردم خیلی ساده می‌تونن به چشمت نگاه کنن و بهت دروغ بگن. می‌تونن به تو خیلی تعارف کنن، خیلی مهربونی کنن، چایی بهت بدن، شیرینی بهت بدن و بعد برن پشتت بزنندت و این به نظر من یه چیزیه که باید سعی کنیم عوض کنیم. من نمی‌دونم این از کجا وارد فرهنگ ما شده. من قبلن این رو ندیدم. پدر من هیچ‌وقت به من دروغ نگفته. من به پدرم دروغ نگفتم. ما خیلی باهوش هستیم. من فقط دوست دارم هوش‌مون رو استفاده کنیم برای چیزهای مثبت که به همدیگه کمک کنیم که به مجموعه‌ی فوتبال، به مجموعه‌ی زندگی {کمک کنیم} من این رو دوست دارم ببینم و این یه ذره دلم رو می‌شکونه. “*

*گفت‌وگو با افشین قطبی، همشهری جوان، شماره‌ی ۱۷۰، ص ۳۷

۲ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. ابوذر در 08/08/05 گفت:

    وضع پرسپولیس رو می‌بینین! هنوز هیچی نشده این آبی‌های پررو دارن شاخ و شونه می‌کشن! حق هم دارن تیم بهم ریخته و دیگه دل شیر هم نداره!!!


    :: چهار ستاره مانده به صبح؛ حالا فوتبال هیچی، قطبی خیلی نازنین بود.

  2. amin در 08/11/21 گفت:

    قطبی خیلی حیف بود. بابا تا حالا مربی به این با شخصیتی تو ایران ندیده بودم. یه سوال: چرا هیچ مربی سطح بالایی تو ایران نمی مونه؟

دیدگاه خود را ارسال کنید