۱ . بیشتر از یک ساعت است که نشستهام پشت مونیتور تا با این اینترنت دیل آپ لعنتی، فیلمی را ببینم که دلیل التهاب دانشجویان بوده است در دانشگاه زنجان. در همین حین، سولماز پیامک میفرستد که؛”سلام، قربونت برم. جیگرم داره آتیش میگیره، دارم میسوزم. الان، دلیری جلو روم نشسته! اون که به ناحق جای تو رفت بهزیستی. میخوام به خاطره مظلومیّتمون گریه کنم، داد بزنم و بگم خدا آخه چرا؟” بعد، دوباره گزینش بهزیستی یادم میآد که چه داغی گذاشته بود روی دلم! والله خیلی زور داره که آدم نمرهی آزمون و مصاحبهی تخصصیاش کفایت کند واسه تصدّی یه پست شغلی ولی، یه سال برای این استخدام نشه که از خانوادهی شهدا نیست! سال بعدش، واسه این قبولش نکنن که حافظ قرآن نیست! سال بعدترش، واسه اینکه چادر به سر نیست … ووو … اصلن دلم نمیخواد یه خانوم دلیریِ چادر به سرِ حافظ قرآنِ خانوادهی شهید باشم که تا یه عمر لعن و نفرین یکی عین سولماز پشتِ من و زندگیام باشه! گیرم، حق حیات توی این مملکت در گرو همین مؤلفههای ظاهری باشه که چه بسیار گندهایی پشتش خوابیده …
۲ . در محل کار سابق دوستم، ملیحه، که از قضا یک دانشگاه غیرانتفاعی است در مشهد مقدّس! آقایی به عنوان مسئول حراست دانشگاه، نزدیک به یکسال برای دوست ما مزاحمت ایجاد میکرد با حرف و نگاه و ادا و فلان و بهمان! آقای حراست موردنظر مردی است با همسری و فرزندانی که در توجیه فعل و عمل خویش، با ربط دادن هوس و شهوتاش به داستان حاج آقا یونس فتوحی و طرح ازدواج موقّت، ادّعای عشق و عاشقی میکرد. چنان که ما مبهوت مانده بودیم عینهو چی!!! اوایل، به دلیل اینکه چنین حرف و حدیثی در محل کار اتّفاق افتاده بود و قصد ما بر این بود تا با کمترین آبروریزی ماجرا را فیصله دهیم، پیشنهاد کردیم به ملیحه تا با بحث و توضیح و درگیری و دعوا، آقا را متقاعد کند از خر شیطان پیاده شود! منتها، اصرار وقیحانهی آقای مسئول حراست، بیطاقتی بیشتر ما را به دنبال داشت. از این رو، ملیحه موضوع را با حاجآقای روحانی نمایندهی نهاد رهبری در دانشگاه مطرح کرد تا ایشان از باب ارشاد آقای مسئول حراست وارد شوند بلکه راه نجاتی گشوده شود از این فشار روانی مستمر! منتها، در کمال تعجّب ایشان فرمودند که آقای مسئول حراست مرتکب خلافی نشده است! پیشنهاد داده برای ازدواج موقّت و بر این اشکالی وارد نیست! ما را میگویی؟! تنورهی آتش!!! این داستان ادامه پیدا میکند تا اینکه در نهایت، ملیحه مجبور میشود موضوع را در هیأت مدیره منعکس کند. پس از این، انگاری در پی تذکّر آقایان، آقای مسئول حراست کمی خودش را جمع و جور میکند! و کمتر به پروپای ملیحه میپیچد! داستان آقای مسئول حراست و ملیحه در اینجا تمام میشود. برای اینکه، دوست من فعلن در ادارهی دیگری مشغول به کار شده است. امّا، نکتهی جالب این است که یکی، دو روز قبل، دختری که جایگزین ملیحه شده است در آن دانشگاه، تلفن میزند به دوست ما و ماجرای کثافتکاری تازهی آقای مسئول حراست فاشمان میشود با این دخترک! دختر گریه میکرده و میگفته که آقای مسئول حراست فلان و بهمان! بعد هم، به دلیل اینکه دارد دورهی آزمایشی استخداماش را میگذراند نتوانسته به کسی در دانشگاه اطلاع بدهد! ترسیده که فکر کنند خودش کرم داشته و فهکذا، که خودتان میدانید عکسالعملهای مسئولانِ عالی رتبه چیست در برابر چنین مسائلی.
کاری ندارم به مسائل پشتپردهای که میتواند دربارهی التهاب دانشجویان دانشگاه زنجان وجود داشته باشد! ولی، با زهرا جان به شدّت مخالفم!!! وقتی مینویسد؛ “باید احتمالات مختلف رو در نظر گرفت! تنها چیزی به طور حتم میشه در مورد این ماجرای دانشگاه زنجان گفت اینه که هیچ کدوم از این دو نفر اولین بارشون نبوده که از این کارا میکردن! اونم توی یه محیط آکادمیک! همون اندازه که مرده مقصره دختره هم مقصره! اولاً که مرده اولین بارش نبوده و ظاهرا این داستان چندین بار تکرار شده که این دفعه با هماهنگی قبلی فیلم برداری شده!
دوم اینکه مطمئن باشید دختره هم یک دختر سالم نبوده. یعنی دختری نبوده که اولین بارش بوده! اصلا هر دختری قادر به همچین کاری نیست… چیزی که در فیلم مشخصه و اسمش رو خبرنامه امیرکبیر گذاشته فیلم تجاوز(از نظر من تلاش برای تجاوز هست و نه فیلم تجاوز!!!) عملاً تجاوزی ظاهراً صورت نگرفته و مراحل آغازین کار اون پسرا سر رسیدن و فیلم گرفتند! حالا خوب حتما تا اینجای کار دختره اجازه هایی داده بوده! تازه اگه اون پسرا دیر رسیده بودند چی؟! پس نمیشه گفت دختره بیتقصیر بوده و چراغ سبزهایی نداده!!! تازه اینم در نظر بگیرید که دختره میدونسته که چنین چیزی قراره پخش بشه و بنابراین کنجکاویهایی رو روی هویتش به دنبال داره! ظاهرا در این مورد اصلاً آبروش براش مهم نبوده!!! پس نمیشه گفت یه مورد معمولیه که دختره مظلوم واقع شده!”
زهرای عزیز! شما وقتی مینویسی احتمال! پس دیگر نباید از عبارتهایی نظیر “به طور حتم” و “مطمئن باشید” و “اصلاً” استفاده کنی! ما در جایی نیستیم که دربارهی دو نفر انسانِ ناشناس قضاوت کنیم که هیچ اطلاعات خاصی دربارهی آنها نداریم!
بعد، شما میگویی همون اندازه که مرده مقصره دختره هم مقصره! نمیدانم از روی کدام شواهد و قرائن این ادعا را میکنی؟ و بعد، مینویسی که اصلاً هر دختری قادر به همچین کاری نیست… بهتر است اینقدر کلّی حکم صادر نکنی. درست است که فیلم نامبرده، تلاشی است برای تجاوز! ولی، آیا تصوّر نمیکنید بیشتر فشارهای روانی و اضطرابهایی که ما، دخترها، تحمّل میکنیم در شرایط فعلی جامعهمان، چیزی کم ندارد از فعل تجاوز! شما را نمیدانم. ولی، میتوانی مطمئن باشی، من هم اگر در شرایطی مشابه با این دختر قرار بگیرم، کمتر به آن آبروریزی فکر میکنم!
ابوذر در 08/08/05 گفت:
مگر من هم مریضم که عکس پسر بگذارم! شما لینک بدهید ما ببینیم!!!
سارا در 08/08/05 گفت:
چی بگم!
ناهید نوری در 08/08/05 گفت:
تا اطلاع ثانوی …
م ز در 08/08/05 گفت:
اصلن خودتو ناراحت نکن. مملکت ما به جای اینکه به فکر حل مسائل مردم باشندمرتب درحال ازدواج مجدد و ارضا نیازهای فوران جنسی شان هستند .ماشاءا…هوای نفس فوق العاده زیاد است و لازم نیست یک نفر را مقصر دانست. بهترین کار ریختن آبروی این افراد است.(البته اگه داشته باشند)
....... در 08/08/05 گفت:
چی بگم …