دقیق میشود از همان روزی که سارا برایم نوشت؛ میشود یک سؤال جدّی بپرسم ازت؟ گفتم البت و بعد پرسید: معیارهای تو برای ازدواج چیه؟ شوهر ایدهآلاَت کیه؟ حالا نه اینکه، رفیقمان خواسته باشد در حق ما خواهری کرده، معرّفیمان کند به پسرعموییای، پسرداییای، پسرخالهای … بیشتر یکجور شور بود این سؤال و جواب تا او بتواند کمی سبک و سنگین کند معیارهای انتخابِ خودش را. با هم حرف زدیم و نتیجهی بحث یک اعتراف جدّی بود به طرز تفکّر سنتّی هر دوتامان. منتهاش، یکسری تفاوتهای اساسی ِ رویکردی نیز داریم ما دوتا! مثلاً من، محال است حتّا در ذهناَم! فکر کنم یکروز زنِ مردی (یک آدم خاص موردنظر است که کمی تا قسمتی به ما علاقهمند است و خوبیّت ندارد اسمش را ذکر کرد در اینجا!) بشوم که به زعم ِ سارا شوهر آبرومندی است و توی در و همسایه خوب است که آدم همچین شوهری داشته باشد!!!
القصه، این روزها، درگیریهای ذهنی سارا برای انتخابِ سرنوشتساز ِ زندگیاَش، کلّی مشغولیّات تازه برای من هم فراهم کرده است تا کمی! جدّیتر به ازدواج فکر کنم و یک تصویر ِ روشن از همسر آیندهی موردانتظارم ترسیم کنم بلکه با تجسّم ذهنی خلّاق بشود آن حضرتِ آقای درراه ماندهی هنوز به ما نرسیده را نزدیکتر کرد و راه را بهش نشان داد!
پی.نوشت ۱ )؛ از تجربیّات و نظریّات و مشاوراتِ دوستانِ متأهل در زمینهی نشانههای همسر ایدهآل، مراحل انتخاب همسر، فنون برگزاری مراسم خواستگاری و … به شدّت استقبال میشود. لطفاً آموزشتان به شکل گام به گام باشد!
پ.نوشت ۲ )؛ استاد آمارمان یک حرفِ خوبی میزد، خطاباَم به سارای عزیز است. میگفت اگر انتخاباَت با درنظرگرفتن عقل و دلاَت باشد، اوکی است. باقیاَش، یعنی بابت احتمالاتِ در راه دیگر باید توکّل کرد. چون از دستِ آدم ِ جاهل نسبت به آینده، کاری برنمیآید بیشتر از این. خیالاَت نباشد رفیق. خیر است انشاءالله.
بهار در 08/08/25 گفت:
تازه کامنت شما رو دیدم
ممنون از لطفتون
گمون نمیکردم بخونیدم.خوشحالم اما 🙂
سلام خانوم. لطف ما نبود. نوشتهتان زیبا بود. میخوانیم یادداشتهاتان را. با علاقه و توجه اما ساکت و کمصدا 🙂
sara در 08/08/25 گفت:
من که بالاخره حرف دکتر شریفیان رو گوش کردم!!! البته راهنمایی شما هم خیلی مؤثر بود… حالا شما که منو میشناسی!!! آدم وقتی فکر می کنه یکی آدم زندگیشه، دیگه به بقیه چیزا اهمیت نمیده. ضمناً اون روز که اون سؤال رو کردم دقیقاً قضیه همون فک و فامیل بود…
شما خودتون گل هستین خانوم. ما چه کاره بیدیم. انشاءالله خیلی زود همهچی درست میشه عزیزم.
آناهیتا در 08/08/25 گفت:
این چیزارو که نمیشه اینجا گفت! باید حضوری بگم بهت!
یحتمل آقای همسرتون پیگیری میکنن. آره؟ چشمک.
آناهیتا در 08/08/25 گفت:
نه بابا طفلکی! یعنی مفصله!
:)))) آره طفلک!
زهره در 08/08/25 گفت:
سلام خوبی؟ما از این شانسا نداریم که از دست تو راحت شیم و تو رو بفرستیم خونه بخت؟(شکلک زبان)
اوه! ببین کی اینجاست. خوبی شما؟ مسنجر نداری دو کلمه گپ بزنیم؟ چه خبرا؟ خونهی بخت هم میریم ولی سه تایی با هم. چشمک
باقی پیشکش! « چهار ستاره مانده به صبح در 08/08/26 گفت:
[…] (+) […]
ladan در 08/08/26 گفت:
به نظر من مهمترین مسئله اینه که لحظه ای که داری ازدواج می کنی مطمئن باشی که تصمیم درستی گرفتی و اینقدر مطمئن باشی که فکر کنی اگه یکبار دیگه هم به دنیا می آمدی باز هم با همان فرد ازدواج می کردی، البته خیلی ها در ابتدا اینقدر احساساتی هستند که تصمیم عقلانی نمی گیرند و فقط پاسخ قلبشان را می دهند که مسلما منظور این تصمیم نیست.
دقیقن.
persgolf در 08/08/26 گفت:
فقط عرض کنم بنویسید —اسمایلی چشمک— الغرض بخاطر احترام به این بزرگوار که خیلی بهش ارادت داریم و از این حرفها 🙂
اسمایلی نیشخند
اسمایلی کرکر خنده
اسمایلی نگاه یک وری و برق چشم
…
اسمایلی شیطنتِ زیاااااااااااد.
تقي در 08/08/26 گفت:
سلام خانم عزیز
زیاد موضوع همسر ایدهآل را جدی نگیرید. هر همسر ایدهآلی بهویژه در عصر حاضر موقتی است چون باورها، سلیقهها، ذائقهها و خواستها به سرعت در حال تغییر است. فعلاً هر کسی را که خوب چشمتان را گرفته است محکم بچسبید. روانشناسی ازدواج موضوع بسیار پیچیدهای است خصوصاً اگر یکی از طرفین یا هر دو آنها روشنفکر باشند.
موافقم باهاتون.
موضوع شیرین ِ ازدواج و متعلّقات « چهار ستاره مانده به صبح در 08/08/26 گفت:
[…] ۲۶, ۲۰۰۸ با چهار ستاره مانده به صبح در ادامهی زمینهسازی برای ظهور آقا (و پیشکشجاتهای دیگر) بیائید با هم دربارهی موضوع […]