به گمانم باید
برای آرامش مادرم
دعای گریه و گیسو بُران باران را به یاد آورم
دلم میخواست بهتر از اینی که هست سخن میگفتم
وقتی که دور از همگان
بخواهی خواب عزیزت را برای آینه تعبیر کنی
معلوم است که سکوت علامت آرامش نیست.
آسوده باش، حالم خوب است
فقط در حیرتم
که از چه هوای رفتن به جائی دور
هی دل بیقرارم را پیِ آن پرنده میخواند!
به خدا من کاری نکردهام
فقط لای نامههائی به ریرا
گلبرگ تازهئی کنار میبوسمت جا نهاده و
بسیار گریستهام
چرا از این که به رویای آن پرندهی خاموش
خبر از باغات آینه آوردهام، سرزنشم میکنید!؟
خب به فرض که در خواب این چراغ هم گریهام گرفت
باید بروید تمام این دامنه را تا نمیدانم آن کجا
پُر از سایهسارِ حرف و حدیث کنید،
یعنی که من فرقِ میانِ دعای گریه و گیسو بُران باران را نمیفهمم؟!
خستهام، خسته، ریرا
علی هوشمند در 08/10/25 گفت:
سلام !
۳ اپیزود از ۱ بیمارستان … به ملاقات من بیایید خانوم !
آزاده (هنر دستی) در 08/10/26 گفت:
مطالب جالبی مینویسین.
موفق باشین.
جواد کلیدری در 08/10/26 گفت:
سلام
کتاب مردم شناسی « کلیدر؛ این خاک مهربان» برای همه ی آنان که به سرزمین کلیدر عشق می ورزند، چاپ و منتشر شد. پیشکش به شما…
mahshad در 08/10/27 گفت:
🙂 🙂