چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

A Cinderella Story – 2004

همیشه لازم نیست آدم انتظارِ معجزه‌های خارق‌العاده را در ذهن و ضمیرش بزرگ کند. بی خانوم فرشته‌ی نجات با چوب سحرآمیز هم می‌شود یک آخر قصّه‌ی خوب ساخت اگر … به قولِ شاعرِ خوب‌اش «چشم‌ها را باید شست». خوش‌بینی‌ام می‌آید نسبت به همه‌ی ساده‌بافی‌های رؤیایی‌ام.

۶ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. کویر در 09/07/06 گفت:

    سلام دکتر
    خوبی
    دستت درد نکنه که به من سری زدی….خوبی هنوز…معلومه….خدا را شکر عاقل نشده ای و سر پر سودایت هنوز باد دارد..دکتر….بدرود بچه ی کتابخون …

  2. چهار ستاره مانده به صبح در 09/07/09 گفت:

    :)) عاقل نه هنوز. هی چشم به راه شعر تازه‌ایم آقا

  3. کلبه دنج در 09/07/06 گفت:

    بنده این فیلم سیندرلا استوری را ملحوظ خود قرار نداده ام، و لیکن از آنجاییکه که با زبان بی زبانی می خواهید معرفی کنید و بگویید اگر ببینید بد نیست، ما هم قبول می کنیم و می بینیمش از سون از پاسیـبل.

    عیدتان هم مبارک باشد بهتر است

  4. چهار ستاره مانده به صبح در 09/07/09 گفت:

    ممنونم از تبریک عید 🙂
    فیلم رو هم ببینین، بدتون نمی‌آد. فان هست و خوب

  5. آينه هاي ناگهان در 09/07/07 گفت:

    ادامه ی همون اگر مهمه که ننوشتی

  6. چهار ستاره مانده به صبح در 09/07/09 گفت:

    🙂 اوهوم

دیدگاه خود را ارسال کنید