چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

«این ابله کیست که نمی‌داند کجا برود، که نمی‌تواند متوقف شود، که خود را با من اشتباه می‌گیرد و من خود را با او اشتباه می‌گیرم، یا اصلن هرچه، همان بساط همیشگی.»

{+}

دیدگاه خود را ارسال کنید