این روزها، شاید زیاد ننوشته باشم که ننوشتهام، امّا بسیار خواندهام. منتها برای شرح و توضیح نوشتن و تعریف کردن دربارهی همین کتابهایی که خواندهام به شکل کمسابقهای بیحوصلهام. بیحوصلهام؟ نه، بیحوصله بودم تا امروز.
امروز «متنهایی برای هیچ» یکجوری مرا سرحال آورد که حتّا دلم میخواهد یکبار همهی کلمات آن را رونویسی کنم بس که مُسکّن بود جملاتِ «بکت» برای پریشانحالیهای این روزهایم که در نوسانهای عقلی و عاطفی میگذرد با کلّی دلمشغولی و مُخْتعطیلی!
این کتاب به ویژه برای امثال من نوشته شده بود که در میان جمع، تنهاتر هستند و هی با خودشان حرف میزنند و صدایی توی دلشان میگوید: «هیشکی تو رو دوست نداره!» و در ابتدای همهی آغازهای زندگیشان، در همیشهی یک پایان ابدی ایستادهاند، در فاصلهای بین بودن و نبودن و مسئلهی عمیق و عظیمِ آنها کسی/ چیزی نیست مگر خودشان، به همین شیفتگی.
در پایان، وظیفهی خودم میدانم از ساموئل بکت (Samuel Beckett) تشکّر کنم بابت متنهایی برای هیچ (Texts for Nothing) و به شما پیشنهاد کنم این کتاب را بخوانید، حتمن.
از متن کتاب؛
پی.نوشت)؛ «متنهایی برای هیچ» را «نشر نی» منتشر کرده و قیمت آن ۱۲۰۰ تومان است. منتها، من کتاب را از نشر ثالث خریدم و یک بارکُد اضافه پشت جلد چسباندهاند که قیمت خورده ۱۸۰۰ تومان! البته، نسخهی مجانی آن را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
{Photo}