پیش نیامده بود یا نخواسته بودم یا به هر دلیل دیگر … تا دیروز در معیّتِ یک جمعِ چندنفره نرفته بودم سینما. الان، معتقدم بد نیست گاهی اینجوری باشم و هی پناه نبرم به انزوا. چرا؟ برای اینکه بهم خوش گذشت. لیموناد و هویجبستنی خوردم و تا میتوانستم به یک فیلم خیلی جدّیِ تراژدیکِ مثلن مدافعِ آرمانهای فلان خندیدم. امروز هم توی خبرهای اینور و آنور خواندم که قرار است جل و پلاس فیلم را جمع کنند و حداکثر تا آخر همین هفته روی پرده خواهد بود. میپرسید کدام فیلم؟ زندگی خصوصی یا بهعبارتدیگر خصوصی!
به نیّتِ تماشای فیلم گشت ارشاد رفته بودیم سینما پردیس ملّت، ولی خُب «ظرفیّت تمکیل میباشد» بود. انتخاب بعدی، فیلم زندگی خصوصی بود. بیشتر از سر کنجکاوی که چرا فلان و بهمان اعتراض دارند به نمایش آن و بهخاطر فرهاد اصلانی. هولدرلین گفت بهخاطر نقش ابراهیم کیانی سیمرغ گرفته از جشنواره. تا شروع فیلم یک ساعت وقت داشتیم و برای همین، رفتیم کافه نُت.
کافه نُت در اعماقِ ساختمانِ پردیسِ ملّت بود. جایی که بیشتر شبیه پارکینگ است و یا این لوکیشنهای فیلمهای خارجی که یک مُشت آدم خلافکارِ هفتتیرکش در حال تعقیب و گریزند. البته، الان دارم دربارهی ساختمانِ پردیس نظر میدهم، وگرنه محیط کافه خیلی شیک و گرم و مُدرن بود با اینترنت رایگان. البته قیمتهای اقلامِ خوردنی آن خیلیخیلیخیلی زیاد گران بود تا هزینهی باقیِ امکانات و تسهیلات جبران شود.
همچنین، بلیت سینما در اینجا پنجهزارتومان بود. بااینحال، جمعیّتِ قابل توجّهی از ملّت در کافه و یا این ساختمان حضور داشتند و حتّا وقتی وارد سالنِ شمارهی دو شدیم دریغ از صندلی خالی. اینچنین استقبالِ بینظیری.
نظر به سابقهی کارگردان و تهیّهکنندهی فیلم، میتوانم زندگی خصوصی را فیلمِ خوب رو به بدی توصیف کنم. اینکه یعنی چی؟ یعنی هماین. موضوع فیلم خیانت بود بهعلاوهی کمی ژستهای روشنفکری، فضاهای روزنامهنگاری، سیاسیبازی و شعارهای آرمانی. به قولِ مرتضا مخلوطی بود از شوکرانِ بهروز افخمی با فیلمهای دیگر. دیگر؟ غیر از بازیِ خوبِ اصلانی، بازیِ بدِ توسّلی هم قابلتوجّه بود. شاید عیب و ایرادِ بیاندازهی شخصیّتپردازیِ نقشِ پریسا زندی بود که باعث شد هانیه توسّلی اینقدر بد بهنظر برسد. حالا هر چی. بهنظرم خوبتر بود بهجای بعضیها! زنها به این فیلم اعتراض میکردند بهخاطر دو شخصیّتِ پریسا و فروغ که فحشِ مجسّم بودند، هم به تیپِ زنهای روشنفکر و هم سنّتی. آخر، هر دو گروه این زنها در زندگی خصوصی احمق و سطحی و … بودند.
مژده در 12/03/26 گفت:
خیلی دوست داشتم و همچنان هم دارم که این فیلم و آن فیلم گشت ارشاد و خیلی های دیگر را ببینم ولی خوب نمیشود انگار .
گفتید فحش است برای هر دو قشر زن ،یاد فیلم بس مزخرف [البته از نظر من] غلامرضا رمضانی افتادم . همین “سیر و سرکه” که در حال پخش است در این ایام .
حالا در اینجا به جای زیر سئوال بردن هر دو قشر ، اینبار سر تیز نیزه بر سر خانم هایی با اعتقاد چادر است .
من اصلاً و ابداً درک نمیکنم که چرا در تمام فیلم های ایرانی این خانم های چادری نمادی از یک خانم مفلوک به همراه یک شوهر بدبخت تر از خودشان ، با چاشنی زیر خط فقر و سطحی نگری بیش از حد و هزار دری وری دیگر .
دوست داشتم نقدم را بنویسم مثل شما ولی خوب قلمی یک خط در میان مینویسد نای نوشتن ندارد ، مسلماً نای خواندن هم پیدا نمیکند .
🙂
افسون در 12/03/26 گفت:
به نظر من فیلم زن ها رو احمق نشون نداده بود
نشون میداد که سطح رفتار این مردها در جامعه زن رو وادار به چنین عکس العمل هایی کرده چون چاره ای جز خودش رو به کوچه علی چپ زدن برای حفظ زندگیش نداره تا بیشتر پرده دری نشه و به این امید باشه که مرد به راه درست برگرده.
در مورد بازی هانیه توسلی هم من نظر حرفه ای در مورد بازی کردن ندارم، اما نمایش زندگی یه آدم بیمار بود وانتخاب یه مرد متاهل برای مقصودش نشونه سالم نبودن سلامت روانیش بود چون به لحاظ مالی هم وضع خوبی داشت.
همه از بوالهوسی بعضی ازآقایون مطلع هستن و زنی که به این طریق وارد زندگی کسی میشه میتونه ناپایداری رابطش رو از قبل پیش بینی کنه.