هر روز مینویسید یا روزهای خاص و در ساعات مشخص؟
: از نظر تئوری دوست داشتم هر روز کار کنم. اما هر روز صبح، هر بهانهای که فکرش را بکنید اختراع میکنم تا کار نکنم: بیرون کار دارم، باید خرید کنم، روزنامه بخرم. راستش اینطوری است که جوری برنامهریزی میکنم که صبحها را تلف کنم. اما تا عصر دیگر خودم را آمادهی نوشتن میکنم. دوست داشتم نویسندهی روزکار بودم، اما تا وقتی که اینطوری صبحها را حرام کنم نویسندهی عصرکار به حساب میآیم. میتوانم شبها هم بنویسم. اما اگر این کار را بکنم نمیخوابم. برای همین از این کار دوری میکنم.
همیشه پروژهی خاصی دارید؟ منظورم چیز خاصی است که تصمیم بگیرید رویش کار کنید؟ یا بهطور همزمان روی چند چیز با هم کار میکنید؟
: نه، همیشه چند تا کار را با هم میکنم. فهرستی دارم که طبق آن دوست دارم بیست تا کتاب بنویسم. من نویسندهای هستم که بدون تصمیم قبلی و ناگهانی مینویسد. خیلی از رمانها یا داستانهای کوتاه من یادداشتهای پراکندهای هستند که کنار هم قرارشان دادهام. بیشترشان کتابهایی هستند که یک ساختار کلی دارند اما درواقع از نوشتههای پراکنده تشکیل شدهاند. اینکه یک ایدهی اولیه باعث نوشتن یک کتاب شود برای هر نویسندهای مهم است. من زمان زیادی را صرف درست کردن ساختار یک اثر کردهام و برای هرکدام طرحهای جانبی زیاد ساختهام که بالأخره یا جزئی از اثر شدهاند یا نشدهاند. خیلی از این طرحها را دور انداختهام. چیزی که سرنوشت یک کتاب را مشخص میکند نوشتن آن است؛ آن چیز نهاییای که روی کاغذ میآید. برای نوشتن یک داستان زیاد عجله نمیکنم. اگر ایدهای برای نوشتن پیدا کنم از هر بهانهای که فکرش را بکنید استفاده میکنم تا از نوشتن آن کتاب منصرف شوم. من اگر قرار است کتابی پر از داستان یا نوشتههای کوتاه بنویسم، باید بدانم که هر داستان نقطهی آغاز خودش را دارد. این فقط مربوط به نوشتن داستان نیست. حتی اگر بخواهم مقاله هم بنویسم خیلی آهسته این کار را میکنم. اما بدتر از این، اگر بخواهم مطلبی توی روزنامه بنویسم، همین مشکل باعث میشود از نوشتنش منصرف شوم.
+ متنِ کاملِ گفتوگو با ایتالو کالینو را اینجا بخوانید.
Somebody در 12/08/12 گفت:
عجیب هست
گویا این نوشته را من در مورد خودم نوشته ام
بسیار زیاد به وضعیت من برای نوشتن شباهت دارد ….
من عاشق نگارش و نوشتن هستم و این وضیت مرا زیاد رنج می دهد
روزها و ساعتهای متمادی ، گاهی شبها تا صبح می نشینم و روی مطلبی کار می کنم
شاید وسواس گردآوری منابع و بهترین بودن نوشته هایم است که مرا در یک دنیایی از نا سرانجامی که هر نوشته ام به نتیجه و پایان برسد
نگاه داشته است ……
Somebody در 12/08/12 گفت:
البته
من روزها سر کار هستم یک شغل پرمشغله ، با ارباب رجوع فراوان …
کارم بسیار زمان بر و نیازمند صرف وقت ، حتی تمامی لحظات کاری یک روز اداری را می طلبد ..
بنابر این یکی از دلایل مهم ، همراه با دیگر عوامل امکان پیشرفت نوشته ها را در طول روز فراهم نمی سازد …