آدم بدجنسِ قصّه (Frollo) ایستاده روی سکّو با مشعلی در دست، دخترک کولی (Esmeralda)را بستهاند به تیر چوبی و جمعیّت نظارهگر و سربازِ عاشق (Phoebus)در بند است و گوژپشتِ طفلک(Quasimodo) دیگر ناامید شده است از داستانِ غمانگیزِ زندگیاش و تقدیری که دارد ختم میشود به نیستی. ولی، آن سه تا مجسمۀ سنگی هنوز حرف میزنند و تحریک میکنند آن تهماندۀ احساسِ گوژپشت را تا بلکه بتواند زنجیرهایش را پاره کند و نجات بدهد دخترکِ کولی را. گوژپشت اظهار ناتوانی میکند و از مجسمههای سنگی میخواهد که تنها بگذارند او را. اینجا، یکی از مجسمههای سنگی حرفی را میزند که انگیزه میشود در گوژپشت. مجسمه میگوید: ما که از سنگ هستیم. خیال کردیم شاید تو از چیزی ساخته شدهای که قویتر از سنگ است؟ بعد، گوژپشت تمرکز میکند و جمیع نیروهای باقیماندهاش را، به خصوص عشق را، به مدد میطلبد تا برای نجاتِ زندگی محبوباش (دخترک کولی) کاری بکند و … در تمام مدّتی که نشسته بودم پشت مونیتور برای تماشای گوژپشت نتردام، پُربغض بودم و دوستداشتن و قصه که به سر میرسد منم و سیل اشک …
۱ دیدگاه نوشته شده است! »
خدا هرگز دیر نمیکند
حضرت علی علیهالسلام؛ «به آن چیزی که ناامیدی و امید نداری، امیدوارتر باش از آنچه به آن امید داری. زیرا، موسی رفت برای خانوادهاش آتش تهیه کند، خداوند با او سخن گفت. ملکهی سبا نزد سلیمان رفت تا بر سر کفر با او مصالحه کند، مسلمان بازگشت و ساحران فرعون رفتند موسی را شکست بدهند، به او مؤمن شدند.»
بگرد
وبلاگهای زنده
چهار ستاره مانده به صبح
- به نام آبان
- روز المر را در خانه جشن بگیریم
- سرنخهای بهاری
- سلام جهان!
- کتابها منتظرند؟
- چگونه مرور کتاب بنویسیم؟
- نخودی
- به افقِ کتابخانهی من
- به یادِ میلک
- این گوزن مال همه است!
- دربارهی سرگذشت یک دایناسور
- شاهکارهای ادبیات را به زندگیتان دعوت کنید
- جایی که وحشیها نیستند
- آموتخانه؛ خانهی مردم
- به سلامتیِ شادی
- برسد به دست والدین، معلمان، مربیان، هنرمندان و غیره!
- یک کتاب خوب، یک اتفاق بد
- بِبَر و بیار
- کتاب بپوشیم – ۵
- تا صبح من چارتا ستاره مبهم بود
برچسب
book
books
I Love Books
ادبیات کودک و نوجوان
اقتباس
انتشارات امیرکبیر
انتشارات ققنوس
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
داستان کوتاه
داستان کودک
رمان
رمان ایرانی
رمان خارجی
رمان نوجوان
رمان کودک
روانشناسی
زندگی جدید جناب دایناسور
شعر
شعر نو
عشق
عکس
فیلم
فیلم ایرانی
فیلم خارجی
فیلم سینمایی
لاکپشت پرنده
مجموعه داستان
مجموعه شعر
نشر آموت
نشر افق
نشر نون
نشر چشمه
نشر چکه
نمایشگاه کتاب
نوجوانان
نویسندگی
کتاب
کتاب تصویری
کتاب نوجوان
کتاب کودک
کتاب کودک و نوجوان
کتابخوانی
کودکان
کودکان و نوجوانان
یزد
از این لحاظ
- I Love Books
- Life is Beautiful
- اتاق تجربه
- ادبیات مقاومت
- ارادتمند شما عزرائیل
- از خانهی خودمان شروع کنیم
- اوستا کریم! نوکرتیم
- اوکی مِستر
- اینم یه جورشه
- بابا گلی به جمالت
- بازی وبلاگی
- به اضافهی من
- بچّهی سرراهی
- جام جهانی برزیل
- حاشیه بر متن
- خبرگزاری رؤیا
- دربارهی خودم
- دربارهی کتابها
- دستهبندی نشده
- رؤیای نوشتن
- رمان
- روانشناسی
- ریزش هوای سرد
- زندگینامه
- شعر
- صبح روز چهارم
- صفحهی بیست
- فیلمنامه
- ماجراهای من و راجرز
- مادموزل مارکوپلو
- مجموعه داستان
- نمایشگاه کتاب تهران
- هایکو کتاب
- هر چی
- پویا ایناشون
- کتاب یزد
- کتابخانهی روستایی
- کتابخوانی برای سالمندان
- کودک و نوجوان
- یزدگَردِ چهارم
- یک چمدان عکس
کارگر در 08/08/05 گفت:
می بینیم که دوست جانمان زده اند در خط انیمیشن.
ببینیید:
آلوین و سنجاب ها
موش سرآشپز
با اون فیلم گندهه اسمش یادم نمی یاد…