دعایی که خدا برای خاطر ِ عزیز من هدیه کرد
«ای خدایی که گره ناگواریهای عالم به او گشایش مییابد، ای خدایی که سختیهای جهان به او آسان میگردد، ای آنکه برون شدن از غم و اندوه به حقیقت شادی و خرّمی از او درخواست میشود، مشکلات عالم پیش قدرتت رام گردند و اسباب وجود هر چیز به لطف و کرمت نظام یافته است و قضا به قدرت تو جاری شده و هر چیز عالم به ارادهی تو امضاء میگردد، پس هر چه بخواهی به مجرد خواست بدون فرمانت اطاعت کند و هر چه بخواهی به صرف اراده بدون نهیت منزجر گردد. تو را در مهمّات عالم میخوانند و به درگاه تو در پریشانیها تضرّع و زاری میکنند و هیچ درد و رنج و پریشانی دفع نشود مگر آنکه تو مندفعگردانی و برطرف نشد از آنها جز آنچه تو برطرف کنی و ای خدا گران حوادثی به من رسیده که مرا درهمشکسته و پریشانحال ساخته و مشکلاتی بر من وارد آمده که مرا به رنج و غم افکنده و به قدرت تو آن امور بر من وارد آمده و به اقتدار تو بر من رو آورده پس غمی که تو آوردی کسی دیگر نتواند برد و مشکلی که تو فرستی غیر از تو نتواند زایل کرد و دری که تو بربندی دیگر نتواند گشود و اگر بگشایی نتواند بست و آنچه را تو مشکل کنی کسی آسان نتواند ساخت و آنکه را تو خوار سازی کسی یاری نتواند کرد پس درود فرست ای خدا بر محمد و آل او و بر من به فضل و احسان در وسعت و آسایش بگشا و به قدرتت در قلبم لشکر همّ و غم را درهم شکن و به من در آنچه شکایت از آن دارم حسن ظّن و خوشبینی عطا فرما و شیرینی صنعت را در آنچه درخواست میکنم به من بچشان و از جانب خود به من رحمت و گشایش و خوشگواری عنایت فرما و برای من از لطف خود از هر جا راه خروجی الهام فرما و مرا از کار ملازمت وظایف بندگیت و به جای آوردن سنن و احکامت به هیچ کار مشغول مگردان از حوادثی که به من رسیده سینهام تنگ و دلم پُر از همّ و غم گردیده و تو بر دفع آنچه بدان مبتلا و به آن گرفتارم توانایی پس تو آن غم و دلتنگیم را به کرمت زایل گردان و هر چند من مستوجب این لطف تو نباشم ای صاحب عرش بزرگ ای صاحب نعمت با کرامت پس تو قادری ای مهربانترین مهربانان. دعایم را اجابت فرما ای پروردگار عالمیان.»