راجرز گفت: «به خودت اعتماد کن. پیش از اینکه بخواهی قضاوتِ دیگران و قاعده و هنجارِ ِمعمول و حتّا، سلولهای خاکستری مغزت را معتبر بشماری، مهّمتر این است که تو چه احساسی داشته باشی.»
بعدتر گفت که در زندگی ثابت شده بهش که کل احساس او از یک موقعیّت، قابلاعتمادتر از عقلاَش بوده است.
فکر کردم حق با راجرز است. برای من هم پیش آمده بود خیلی. در زندگیاَم مرتکب تجربیّاتِ بسیاری شدهام که به دلاَم نبود هیچگاه ولی، محض ِ فایدهی عقلی یا هنجار اجتماعی پیاَش را گرفته بودم و دستآخر، … راست میگوید راجزر، خوبی ِ به راهِ دل رفتن این است که لااقل میتواند رضایتِ آدم را باعث شود در نهایت. گیرم، حصولِ نتیجه هم ممکن نباشد یا نشود و یا هرچی.
باقی نیز، هر فکری بکنند مختار هستند و آزاد و مرا چه سَنَه که دخلی ندارند به زندگیاَم. در مجموع هم، به حرفِ ایشان نمیگذرد اصلاً. خیال کنند من دُچار نوعی تصمیمگیری هیجانیاَم تا عقلانی. زهی خیال باطل! خبر ندارند که ما اصل ِ داستانِ بودنمان یک تفاوتِ ماهوی جدّی در مایههای ذاتی دارد و بلد شدهام که دادههای عقلی و تجربههای زندگی و احساسهای آنی را یکطوری همچین مَشتی، قاطی هم کنم و به خوردِ کُنش و واکنش ِ فکری و عملیاَم بدهم که نه سیخِ عقلاَم بسوزد و نه کباب بشود دلاَم.
محمد امین عابدین در 08/10/27 گفت:
سلام و احترام
سارا در 08/10/27 گفت:
migam lotfan ina ro be soorate yek jozve montasher kon. ya inke hame ro poshte sare ham dar yek file dar dastrese alaaghemandan gharar bede. in taghazaye mane.
#
خیلی خوشحالام مورد قبولِ شما واقع شده خانوم. بسی افتخار است برای ما. حتمن نسخهی کامل رو برات میفرستم با کلّی علاقه و محبّت