باران به شکل تو بود
یک سال سکوت و بعد میبارید
دستم نمیرسد به این آسمان امّا
دست تو را که میگیرم
انگار چند ستاره در مشتم پنهان کردهام
پنهان نمیکنم
این روزها برایم حکم آوردهاند از خود شخص خدا
که عاشقی عاقبت خوشی دارد برای من
پنهان نمیکنم
که هر بار میبینمت ثانیههای پس از این
روبهرویم مینشینند
با هم گپی میزنیم و گاهی قماری
تو را دست که میآورم
تمام ثانیهها را میبرم
بالا میرود این وقت
دستم به آسمان نمیرسد امّا
دست تو را که میگیرم
چند ستاره در مُشت من است
Mohammad در 09/03/19 گفت:
این وبلاگ نوشته های قشنگی می نویسه :
http://nazaninalexy3.blogfa.com
آینه های ناگهان در 09/03/19 گفت:
مررررررررررررررررررررررسی لذت بردم(چرا اینجا تصویر دست زدن نداره)
سرباز معلم جنوبی در 09/03/19 گفت:
سالی پر از مهربانی برایتان آرزو می کنم