چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

من «کنعان» را دوست داشتم چون؛

– آدم/حوا هایی داشت شبیه من و دور و بری‌های من.

– عیب‌ها و ضعف‌هایی داشت مثل عیوب و ضعف‌هایی که در خودم می‌شود پیدا کرد.

– در پای (در همان چندقدمی) فراز‌های زندگی مردمانش فرودهایی داشت که در لمس و باورشان مرا به هیچ تلاش (بیهوده‌)ای وانمی‌داشت.

– لابه‌لای رشته‌‌ى سربی سردرگم عواطف سرد شخصیت‌های داستانش که خستگی را با پرش‌های عصبی ابروها و دهانی بسته از گره شدن دندان‌ها فریاد می‌کردند، رگه‌های زربفت و آذرگونی از عشق‌هایی گرم، درپیچیده داشت، که اگر یارای سرخی بخشیدن به گونه‌های منفعل “همسان من”هایش را نداشتند، چونان شریانی که در تار/پود ماوقع داستان از حقایق روزگار تپش می‌گیرد، دست‌کم جریان و سریانش را متوقف و معدوم نمی‌ساختند.

و این یعنی حقیقت!

این فیلم نزد من

– همین‌قدر که به من دروغ نمی‌گفت قابل ستایش است؛

– و همین که سعی می‌کرد نشان دهد:

هنوز هم “امیدی هست”

می‌شود در اوج موفقیت و مکنت به بلیت و ذلت رسید، و در سکوت به واکاوی اشتباهات گذشته‌ى خود متمرکز شد و صبر پیشه کرد…

می‌شود زخم خورده‌ى عشق کسی بود و نه تنها به عشق‌شان رشک نبرد -و نارفیق نشد- بلکه با درک شرایط موجود پناه و ملجأ روز مبادایشان بود…

می‌شود تغییر کرد، عوض شد، جوانی و بلند پروازی و بی بند و باری (اشتباه) کرد و هنوز به چیزهایی از این دنیای بی‌ثبات، پایبند بود…

می‌شود به دنبال آرزوهای دوردست رفت و با زانو به خاک سیاه نشست و همچنان سرسینه را بالا نگه داشت، تا کسی متوجه قامت خمیده‌ای که کمری شکسته به سوغات آورده نگردد…

و در نهایت این‌که، می‌شود با ادراک شکست زندگی دیگران گره بغض از گلو باز کرد، سر فراز آورد و با پذیرش مافات، سوزنده، دیگرگونه به روی زندگی چشم گشود و به امید روز نو به التیام زخم‌های گذشته و مرهم مهر خلفاء الله فی الارض امیدوار ماند، و در حسرت روز رفته چنان که قلب ترک خورده‌اش بشنود زمزمه کرد: “یوسف گم گشته باز آید…”*

۲ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. رواني در 09/05/24 گفت:

    منم دوس میداشتم فیلمو
    فقط اونجایی که اسانسور یه طبقه دیگه باز میشد نفهمیدم معنیش چیه

  2. محمد امین عابدین در 09/05/26 گفت:

    کنعان /حقیقی را دوست داشتم البته شباهتهایش به هامون/ مهرجویی را نمی توان نادیده گرفت که این ابراز ارادت حقیقی در فیلم مستند هامون بازها به کارگردانی خودش عیان است.

دیدگاه خود را ارسال کنید