چهار ستاره مانده به صبح

شروع یک رؤیای نو

سرانجام این زخم کهنه
یاد می‌گیرد
که صبوری کند
و بی‌دلیل
رؤیاهای فروخورده‌ام را
در من به صلیب نکشد
به‌هرحال چیزی نمی‌گذرد
استخوانم به کارد می‌رسد
و از این زنگار خورده بی‌رحم
تکّه تکّه فرو می‌ریزد

«ناهید سلطانی»

۱ دیدگاه نوشته شده است! »

  1. آينه هاي ناگهان در 09/04/13 گفت:

    کارد به استخوانم رسید و زخم کهنه صبوری نیاموخت

دیدگاه خود را ارسال کنید